معنی گلن
لغت نامه دهخدا
گلن. [گ ِ ل ُ] (اِخ) ژلن. رجوع به فهرست ایران باستان و ژلن در همین لغت نامه شود.
شاه گلن
شاه گلن. [گ َ ل َ] (اِخ) دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. دارای 52 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شاه گلن. [گ َ ل َ] (اِخ) دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. دارای 35 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، توتون، چغندر و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گویش مازندرانی
حل جدول
شهری در ایالت کالیفرنیا
جان گلن
مسن ترین فردی که به فضا رفت
مسنترین فردی که به فضا رفت
کشف گلن سیبورک
عنصر کالیفورنیوم
شهری در ایالت کالیفرنیا
گلن
مسنترین فردی که به فضا رفت
جان گلن
مسن ترین فردی که به فضا رفت
جان گلن
فرهنگ عمید
آلتی در تفنگ که فشنگ را در مخزن وارد و خارج میکند،
ترکی به فارسی
سرآمد
معادل ابجد
100