معنی گل سرسبد

لغت نامه دهخدا

گل سرسبد

گل سرسبد. [گ ُ ل ِ س َ رِ س َ ب َ / س َ س َ ب َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گل روی سبد. (آنندراج). || کنایه از سرمایه ٔ رونق و چیزی که از امثال خود بهتر و معزز و ممتاز باشد، چه معمول گل فروشان و باغبانان است هر گلی که از جمله ٔ گلها کلان و بهتر باشد آنرا بر سر سبدی که از گلها پر باشد می نهند. (غیاث). برگزیده. برجسته. ممتاز:
گل سرسبد را دهد باغبان
در آخر به بالای گلها مکان.
ملاطغرا (از آنندراج).
گل سرسبدم اشک سرخ و چهره ٔ زرد
ز باغ عشق نچیدیم جز گل حرمان.
سنجر کاشی (از آنندراج).
گل سرسبد عمر چشم بیدار است
برغم دیده ٔ گلچین روزگار مخسب.
صائب (از آنندراج).

فرهنگ معین

گل سرسبد

(گُ لِ سَ. سَ بَ) (ص مر.) کنایه از: آدم محبوب و برگزیده.

حل جدول

گل سرسبد

کنایه از شخص برگزیده

فارسی به انگلیسی

گل‌ سرسبد

Crème De La Crème, Prime, Cream, Pick

فرهنگ فارسی هوشیار

گل سرسبد

برگزیده، برجسته، ممتاز

معادل ابجد

گل سرسبد

376

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری