معنی گمراه شدن
لغت نامه دهخدا
گمراه شدن. [گ ُش ُ دَ] (مص مرکب) خَسار. خَسر. خُسران. خَساره. (منتهی الارب). ضَلاله. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). خُسر. خَسَر. (تاج المصادر) (دهار). غَوایت. غَی. (ترجمان القرآن ترتیب داده ٔ عادل بن علی). سرگردان شدن. بیراه شدن. آواره شدن. سرگشته شدن:
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد.
مولوی.
و رجوع به گمراه شود.
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Deviate, Err, Fall, Stray, Stumble, Wander, Warp
فارسی به عربی
اخطا
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) راه خود را گم کردن، از طریقه صواب منحرف گردیدن، از دین حق عدول کردن.
معادل ابجد
620