معنی گناباد

لغت نامه دهخدا

گناباد

گناباد. [گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهدکه در 39هزارگزی شمال باختری طرقبه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 8 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

گناباد. [گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد که در 39هزارگزی شمال باختری مشهد، کنار راه شوسه ٔ مشهد به قوچان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 660 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

گناباد. [گ ُ] (اِخ) شهر گناباد که نام سابق آن جونمید بوده در 286هزارگزی مشهد و 212هزارگزی بیرجند، در سر سه راهی زاهدان و مشهد و یزد واقع شده و مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 58 درجه و 41 دقیقه، عرض 34 درجه و 21 دقیقه. بطوری که آثارو علائم نشان میدهد گناباد یکی از شهرهای قدیمی است که در زمان سلاطین هخامنشی ایجاد شده، برای اثبات مدعا قرائنی وجود دارد، از قبیل قبر پیران ویسه قلعه ٔ فرود و قلعه ٔ رستم و قریه ٔ معروف پشنگ که در اصطلاح محلی معروفند. این شهر با وجود اینکه در سر راه تجارتی زاهدان به یزد قرار گرفته ترقی قابل ملاحظه ای نکرده است. جز یک خیابان شمالی جنوبی جدیدالاحداث، بقیه ٔ معابر تغییراتی نکرده است. زندگانی آنان نیز بطور ساده و مانند دهاتی ها انجام میگیرد. این شهر دارای قریب 7333 تن جمعیت، 104 باب مغازه مختلف، یک بیمارستان 30تختخوابی و بهداری، یک دبیرستان و دو دبستان می باشد. آب مشروبی شهر از دو رشته قنات که از براکوه بطرف شهر کشیده شده و عمق آنها به 350 الی 400 گز میرسد وآب آنها هیچ وقت رو به نقصان نمی گذارد تأمین می شود.از آثار تاریخی آن مسجدجامع است که مربوط به قرن هفتم هجری است و کتیبه هائی بخط کوفی در آن نوشته شده است. در 30هزارگزی جنوب باختری آن نیز محلی است به نام ارک فرود که در بالای ارتفاعات واقع شده است. مطلعین محل اظهار میدارند که در زیر این کوه، غاری وجود دارد که دو مدخل خاوری و باختری دارد، لیکن تاکنون کسی موفق نشده به داخل آن برود. دیگر از آثار تاریخی گناباد قبر پیران ویسه است که در بالای ارتفاعات مجاورزیبد می باشد. در ارک فرود آبشارهای متعددی وجود دارد که ارتفاع آنها تا چهل گز میرسد و در موقع فراوانی آب، تماشائی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

گناباد. [گ ُ] (اِخ) شهرستان گناباد یکی از شهرستانهای استان نهم است که محدود است از طرف باختر به شهرستان فردوس، از طرف شمال به شهرستان تربت حیدریه و شهرستان کاشمر، ازخاور به بخش رشخوار از شهرستان تربت حیدریه و از جنوب به بخش قاین از شهرستان بیرجند و شهرستان فردوس. قسمت جنوب باختری منطقه کوهستانی و قسمت شمال خاوری جلگه است که منتهی به کویر میگردد. از قسمت خاوری به دشت و جنگل اتصال دارد. آب و هوای شهرستان گناباد مانند سایر شهرستانهای استان نسبت به پستی و بلندی متغیر است به طوری که در قسمتهای مرتفع معتدل و در مناطق جلگه مخصوصاً حاشیه ٔ کویر نمک و در شمال باختری مجاور دشت جنگل گرمسیر خشک و سوزان است. آب قراء کوهستانی از چشمه سارها و قنوات و در جلگه عموماً از قنات تأمین میشود. در حاشیه ٔ کویر نمک مخصوصاً در دهستان لب کویر آبها عموماً شور است. در بخش حومه قنواتی وجود دارد که طول آنها 24 الی 32 هزار گز به عمق 100 الی 150 گز است، مخصوصاً برخی از آنها که در زمان سلاطین هخامنشی حفر شده است. رشته ارتفاعاتی که از باختر شهرستان بطرف خاور کشیده شده در مناطق مختلف به اسامی مخصوص نامیده می شود که عبارتند از: سیاه کوه، کوه میسور، براه کوه، کوه چنگور، ترس کوه و کوه شتران که عموماً حد فاصل بین شهرستان فردوس و بخش قاین با شهرستان گناباد می باشند جهت اصلی سلسله ٔ مذکور از شمال باختری به جنوب خاوری است و دهستانهای کاخک، زیبد، میان تکاب و قسمتی از قرای دهستان مرکزی و بیدخت در دامنه و دره های خاوری این دامنه واقع است. براکوه که از شعب ارتفاعات سیاه کوه است دارای هوای لطیف و محل ییلاقی ساکنین شهر و طوایف میباشد. رودخانه ٔ مهمی در این شهرستان وجود ندارد، فقط کالثور است که از کوه سرخ کاشمر سرچشمه گرفته بطول 150 هزار گز به کویر نمک می ریزد و عمق آن در حدود 4 الی 5 گز و عرض آن در نقاط مختلف متفاوت است. آب رودخانه برای شرب و زراعت مورد استفاده نیست و فقط برای به دست آوردن نمک از آن استفاده می نمایند. در دهستان بیدخت طایفه ای معروف به مریدان حضرت آقا بوده و سلطانی نامیده میشوند. راه آهن و راه شوسه که استان نهم را به استان هشتم متصل می کند و راه تجارتی ایران و پاکستان است از این شهر عبور می کند و راه شوسه ٔ دیگری که از شهر گناباد منشعب و به یزد اتصال پیدا می کند باعث ترقی این شهرستان گردیده است. سازمان اداری این شهرستان از دو بخش و بنام جونمید حومه ٔ شهر و بجستان که دارای صد آبادی بزرگ و کوچک می باشد تشکیل شده و مجموع ساکنان آن در حدود 87340 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). جنابد، در تلفظ گنابد گویند. شهری کوچک است بهتر از خورو چند موضع توابع دارد و او را قلعه ای است که پسر گودرز ساخته است. و حصاری محکم دارد، چنانکه از بالای آن تل ریگ تا غایت و دیه ها و ولایت ها مجموع در نظر باشد، اما هرگز آن ریگ در باغات نمی آید. آبش از کاریز است و چهار فرسنگ درازی کاریز است و چاه آن تخمیناً هفت صد گز باشد و چند موضع باشد و از توابع آن است و مجموع را آب از کاریز و بیشتر کاریزها همچنین عمیق باشد و کاریزها از طرف جنوب به شمال می رود و قلعه ای بر دو طرف آن است که یکی را قلعه ٔ خواشیر گویند و یکی را قلعه ٔ درجان. حاصلش غله و میوه و ابریشم نیکو و فراوان باشد. (نزههالقلوب چ لسترنج ص 144). معرب آن جنابذ است. و رجوع به گوناباد و گنابد و جنابد شود.


نوده گناباد

نوده گناباد. [ن َ دِ هَِ گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان بیدخت بخش جویمند حومه ٔ شهرستان گناباد، در 7 هزارگزی مشرق گناباد در دشت گرمسیری واقع است و 229 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش زعفران و غلات، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


سلطانعلی گناباد...

سلطانعلی گنابادی. [س ُ ع َ ی ِ گ ُ] (اِخ) حاج ملاسلطان محمد مشهور به حاج ملاسلطانعلی شاه گنابادی رحمه اﷲ علیه. سلسله ٔ نسبش به این وجه است: حاج ملاسلطان محمدبن حیدر محمدبن دوست محمدبن نور محمدبن حاج محمدبن قاسمعلی. این خانواده اباعن جد از اجله ٔ علماء و بعضی از آنها از سلسله ٔ دراویش نعمه اللهی بوده و در حدود خراسان همیشه طرف تکریم و احترام و مرجع امور بوده اند، مخصوصاً حاج قاسمعلی که یکی از بزرگان زهاد دهر و معاریف عصر خود بوده است. این خانواده اصلاً از طایفه ٔ مشهور به «بیچاره » که منسوب به امیر محمد و امیرمحمد که از اولاد امیرسلیمان بوده اند میباشند از هنگام توجه حضرت ثامن الائمه به خراسان امیرمحمد و امیرمحمد مزبور در فوق دست توسل بدامن آن حضرت زده و آن حضرت آنها را به «بیچاره » خطاب فرمودند و بعد از آن این عنوان بر روی این طایفه باقی ماند.
ایام طفولیت و تحصیلات ابتدائی: شب سه شنبه 28 جمادی الاولی سنه ٔ 1251 هَ.ق. شبی است که در اواخر آن یکی از مفاخرایران در بیدخت گناباد از کتم عدم بعرصه ٔ وجود قدم میگذارد. در این شب طالع ایران کهن از خواب گران بیدار میشود از افق آسمان حکمت و عرفان این سرزمین تاریخی، ستاره ٔ رخشانی طلوع مینماید و بنور نیّر خود جهان معنی و دنیای روحانیت را روشنی و نوید روح بخش میدهد.
سرحلقه ٔ عرفاء قرن سیزدهم هجری، مرحوم حاج ملاسلطانعلی بوجود می آید و تا سن سه سالگی در حجر تربیت پدر و مادر زیست مینماید ولی در این موقع پدر آن مرحوم مفقود و ناپدید گردیده در تحت سرپرستی برادر بزرگ خود قرار میگیرد.
عقل و ذکاوت، هوش و فطانت، وقار و رزانتش مورد تعجب عموم بوده. در پنج سالگی بمکتبش میسپارند و در فاصله ٔ چند ماهی خطخوان و صاحب سواد فارسی میشود. وی در اندک زمانی عربیت را از حیث صرف ونحو بکمال میرساند. بحدی که کتاب مشکل و مهم مغنی را در مدت چهل روز ملکه مینماید و سپس معانی و بیان ومنطق را تکمیل میکند و به قسمی که حواشی متغیری موسوم به «تهذیب التهذیب » بر کتاب «تهذیب المنطق » مینویسد. در این وقت برای تحصیل علوم عالیه به اکثر بلاد مسافرت میکند و من جمله برای تحصیل فقه و اصول چندی بعتبات عالیات میرود و باندک زمانی در علوم فقه و اصول و تفسیر و حدیث و رجال و غیر ذلک از همگنان گوی سبقت میرباید. در مراجعت از عتبات به تهران میرود. طلاب، اساتید و مدرسان خود را واگذاشته بدور آن جناب گرد می آیند. وی در سبزوار نزد فیلسوف شهیر مرحوم حاج ملاهادی سبزواری بتحصیل و تکمیل علم حکمت اشتغال میورزد، و با اینکه کلیه ٔ تلامذه ٔ مرحوم حاجی مردمانی بزرگ ودانشمند و از نخبه های هر شهری بودند، حضرتش بر تمام آنها سبقت جسته و در حکمت مشائی و اشراقی یدی طولا بهم رسانیده و در همین موقع بر «اسفار» حواشی معتبری مینوسد. خلاصه در طی این مسافرتها متدرجاً و طرداً للبات علوم مختلفه حکمت الهی و طبیعی، علم اخلاق، علم قیاس، هندسه، هیئت، طب، تاریخ، عروض، و ضبط اشعار عربی و فارسی و حتی علوم غریبه و اسطرلاب را بحد کمال میرساند بطوری که در عصر خود در هیچ علم و فنی زبردستی نداشته است. از مجله مهر شماره ٔ 6 سال دوم و رجوع به مجله ٔ ایرانشهر سال 4 شماره پنج شود. سلسله ٔ فقری سلطانعلی شاه از اینقرار است:
1- حاج آقا محمد کاظم سعادتعلی شاه. 2- رحمتعلی شاه. 3- حاج میرزا زین العابدین شیروانی، مستعلی شاه. 4- حاج محمد جعفر همدانی، مجذوبعلی. 5- حسینعلی شاه اصفهانی. 6- نور علی شاه اصفهانی. 7- معصومعلی شاه. رجوع به فرهنگ فارسی معین شود.

واژه پیشنهادی

از آب‌انبارهای تاریخی شهرستان گناباد

آب انبار حسینیه گناباد

آب انبار بهاباد

آب انبار پیراسته

آب انبار جواهری قوژد

آب انبار حاج بیدختی

آب انبار دودرب بیدخت

معادل ابجد

گناباد

78

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری