معنی گنجایش

لغت نامه دهخدا

گنجایش

گنجایش. [گ ُی ِ] (اِمص) اسم مصدر از گنجیدن. قابلیت گنجیدن. وسعت گنجیدن. ظرفیت. وسع. وسعت. و رجوع به وسع شود. || قابلیت و استعداد. (ناظم الاطباء). شایستگی. رجوع به استعداد شود. || (اِ) جای و محل گنجیدن. || سود و نفع. (ناظم الاطباء).
- گنجایش پذیر، قابل گنجیدن. (ناظم الاطباء). آنچه که می تواند در چیزی بگنجد.
- گنجایش پذیر شدن، محاط شدن. مشمول شدن. (ناظم الاطباء). قابل گنجیدن شدن.
- گنجایش داشتن، جا داشتن. وسعت داشتن. قابل گنجیدن بودن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

گنجایش

(گُ یِ) (اِمص.) ظرفیت.

فرهنگ عمید

گنجایش

ظرفیت، توانایی نگهداری چیزی در خود،
توانایی،
(اسم) (ریاضی) حجم،

حل جدول

گنجایش

ظرفیت

مترادف و متضاد زبان فارسی

گنجایش

سعه، ظرفیت، فراخنا، فراخی، گشادگی، وسع، وسعت، استعداد، قابلیت

فارسی به انگلیسی

گنجایش‌

Capacity, Content, Volume

فارسی به ترکی

گنجایش‬

kapasite, ihtiva

فارسی به عربی

گنجایش

ادراج، عبء، قدره، کفاءه، مقدره، اِتّساعٌ

فرهنگ فارسی هوشیار

گنجایش

وسعت گنجیدن، ظرفیت، وسعت، شایستگی، سود و نفع، گنجایش پذیر

فارسی به آلمانی

گنجایش

Format [noun], Kaliber

معادل ابجد

گنجایش

384

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری