معنی گندم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(گَ دُ) (اِ.) گیاهی است یک ساله، علفی با ریشه افشان و ساقه میان تهی که از آرد آن برای پختن نان استفاده می شود.
فرهنگ عمید
نوعی دانۀ کوچک سرشار از نشاسته که غذای اصلی انسان است و از آن آرد و نان تهیه میکنند،
بوتۀ این گیاه برگهای بلند و باریک دارد و هر ساقۀ آن دارای سنبله است،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
حنطه، حنط، غله
فارسی به انگلیسی
Wheat
فارسی به ترکی
buğday
فارسی به عربی
حنطه
نام های ایرانی
دخترانه، دانه خوراکی غنی از نشاسته
تعبیر خواب
خواص گیاهان دارویی
سبوس گندم بهترین ملین وبهترین لینت بخش ها است. روغن جوانه گندم اگزما، خارش، حساسیت و ریزش موی سر را بهبود می بخشد. گندم پخته دیر هضم است. اگر نان گندم سوخته را با روغن مخلوط کنند برای سوختگی و خراشیدگی مفید است. ضد خون ریزی است. مصرف گندم باروری زنان را بیشتر می کند.
کالری خوراکی ها
۱۰۰گرم ۳۴۰ کالری
گویش مازندرانی
گندم
فرهنگ فارسی هوشیار
یکی از غلات که از آرد آن نان درست میکنند و یکی از غذاهای اصلی انسان است
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Weizen (m)
معادل ابجد
114