معنی گول زدن
لغت نامه دهخدا
گول زدن. [زَ دَ] (مص مرکب) فریب دادن. (مجموعه ٔمترادفات). فریفتن. از راه به در بردن:
زده گولم منجم کذاب
الف ابدال خویش را دریاب.
ظهوری (از مجموعه ٔ مترادفات).
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Bamboozle, Beat, Beguile, Bite, Bluff, Catch, Cheat, Chicanery, Cod, Cozen, Deceive, Decoy, Defraud, Delude, Dupe, Fool, Gull, Gyp, Have, Hoax, Hoodwink, Humbug, Jockey, Kid, Lie, Mislead, Nobble, Put-On, Stick, Sting, Trick, Trim
فارسی به ترکی
kandırmak
فارسی به عربی
احتیال، احمق، اخدع، تملق، حفاره، خدعه، خطاف، داهن، زحام، غشاش، فارس، لثه، نورس
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) فریب دادن فریفتن: زده گولم منجم کذاب الف ابدال خویش را دریاب. (ظهوری مجموعه مترادفات)
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Schmeicheln [verb]
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
117