معنی گوینده
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
سخنگو، آن که شغلش در رادیو و تلویزیون گویندگی است،
فرهنگ عمید
کسی که سخن میگوید،
آنکه در تلوزیون یا رادیو متنی را میخواند،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
راوی، سخنگو، متکلم، ناطق، شاعر، ناظم،
(متضاد) شنونده، مستمع
فارسی به انگلیسی
Teller
فارسی به ترکی
spiker
فارسی به عربی
راوی، متکلم، مذیع
فرهنگ فارسی هوشیار
سخنگوی، تکلم کننده، ادای سخن کردن
فارسی به ایتالیایی
portavoce
فارسی به آلمانی
Erzähler [noun], Ansager
معادل ابجد
95