معنی یخ زده

لغت نامه دهخدا

یخ زده

یخ زده. [ی َ زَ دَ / دِ] (ن مف مرکب) منجمد. (یادداشت مؤلف). به حالت انجماد درآمده از شدت سرما. افسرده و به صورت یخ درآمده (آب میوه و جز آن): این پرتقالها یخ زده است. اغلب مرکبات شمال امسال یخ زده است. و رجوع به یخ زدن شود.

حل جدول

یخ زده

معادل فارسی فریزری

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

یخ زده

متجمد

فرهنگ فارسی هوشیار

یخ زده

(صفت) یخ بسته منجمد.

معادل ابجد

یخ زده

626

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری