معنی یرد
لغت نامه دهخدا
یرد. [ی ُ] (ترکی، اِ) یرت. یورد. یورت. جا. منزل. (یادداشت مؤلف). رجوع به یرت شود.
یرد. [ی َ] (اِخ) نام پدر ادریس نبی. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). رجوع به تاریخ سیستان ذیل ص 42 و تاریخ گزیده ص 25 و 30 و 130 شود.
حل جدول
پدر ادریس نبى
گویش مازندرانی
محل توقف، پهنه ای که آن جا گوسفندان رابدوشند، اطاق خانه...
معادل ابجد
214