معنی یش

لغت نامه دهخدا

یش

یش. [ی َش ش] (ع مص) شادمان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). شادمان گردیدن. (ناظم الاطباء)

حل جدول

یش

شادمان شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

یش

شاد گشتن

معادل ابجد

یش

310

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری