معنی ین | جدول یاب

لغت نامه دهخدا

ین

ین. [ی ِ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه: ناین. قاین. اسفراین. (یادداشت مؤلف).

ین. [] (اِخ) در کتب رجال شیعی رمز است اصحاب علی بن الحسین علیهماالسلام را. (یادداشت مؤلف).

ین. [ی ِ] (اِ) مسکوکی است به ژاپن. واحد پول ژاپن معادل 2/53 فرانک طلای فرانسه. (یادداشت مؤلف).

ین. (ضمیر، ص) مخفف این. کلمه ٔ اشاره به معنی این، مانند ازین و برین و درین. (از ناظم الاطباء). به معنی این است. (آنندراج).

ین. [ی ُ] (اِخ) رودخانه ای است به فرانسه که از کوه بورن سرچشمه می گیرد و پس از 293هزار گز جریان در متنرو به سن می ریزد.

ین. [ی ُ] (اِخ) ایالتی از کشور فرانسه است با 275755 تن سکنه. نام این ایالت از رود یُن که این ایالت را مشروب می سازد گرفته شده است. این ایالت از سنونه و نواحی شامپانی و اورلئانه و بورژنی تشکیل یافته و کرسی آن اوگزر می باشد. از سه بخش بزرگ و سی وهفت بخش کوچک و چهارصد و هشتادوشش دهستان تشکیل یافته و هشتمین ایالت نظامی فرانسه است.

ین. (پسوند) حرفی است که چون در آخر اسم درآورند دلالت بر نسبت کند، مانند سیمین منسوب به سیم و آهنین منسوب به آهن. (از ناظم الاطباء). پسوند نسبت است و با اسم، صفت نسبی سازد، مانند زرین، سیمین، بلورین، آهنین، فولادین، نمکین، شیرین، رویین، پایین، زیرین، زبرین، نگارین، آتشین، جوین، گندمین، رنگین، گوهرین، شاهین، سفالین، گلین، سنگین، ننگین، عنبرین، مشکین، دوشین، دیرین، زمردین. (یادداشت مؤلف). || پسوند صفت عالی است که به آخر صفت تفضیلی و در معدودی از کلمه ها به آخر صفت مطلق آید و صفت عالی سازد یعنی انحصار و تخصیص را می رساند و موضوعی را در صفتی بر همه ٔ افراد همجنس افزونی می دهد: بزرگ ترین، خوش ترین، بدترین، زیباترین، زشت ترین، خوب ترین، پست ترین، گران ترین، گرامی ترین، مهم ترین... بهین، مهین، کهین، پسین. (یادداشت مؤلف). || گاهی به آخر عدد ترتیبی یا عدد غیرمعین آید وعدد وصفی ترتیبی دیگری سازد: سومین، پنجاهمین، اولین، آخرین، نخستین، چندمین. (یادداشت مؤلف). || گاهی به آخر اسم می پیوندد و معنایی نزدیک صفت فاعلی دهد: غمین، یعنی دارنده ٔ غم، نوشین، دارنده ٔ نوش. (یادداشت مؤلف). || در آخر کلمه ٔ چند، معنی کثرت دهد: چند نفر آمدند. چندین نفر آمدند.

فارسی به انگلیسی

ین‌

Yen

فرهنگ عمید

ین

پول رایج در ژاپن،

منسوب به (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سیمین، گلین
آغشته به (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خاکین، مُشکین
به آخر صفت می‌پیوندد و صفت عالی می‌سازد: بهترین، بدترین،