معنی ینگا

لغت نامه دهخدا

ینگا

ینگا. [ی َ] (ترکی، ص) ینگی. نو. (آنندراج).

ینگا. [ی ِ / ی َ] (ترکی، اِ) مشاطه. (آنندراج). ینگه ٔ عروس. زنی که دست عروس به دست داماد دهد. زنی که همراه عروس از خانه ٔ پدر به خانه ٔ شوی رود. (یادداشت مؤلف):
آن شب گردک نه ینگا دست او
خوش امانت داد اندر دست شو.
مولوی.
و رجوع به ینگه شود. || زن برادر و زن عم. (آنندراج). || کدبانو. (آنندراج).

فرهنگ عمید

ینگا

نو، جدید،

حل جدول

ینگا

نو و جدید

معادل ابجد

ینگا

81

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری