معنی یه

لغت نامه دهخدا

یه یه

یه یه. [ی َهَْ ی َهَْ] (ع صوت) یهیه. یهیا. شبانان در راندن شتر گویند: یه یه و یهیا. (از تاج العروس ج 10 ص 421 و ج 9 ص 424). و رجوع به یهیا شود.


لین یه

لین یه. [ی ِ] (اِخ) نام کرسی بخش در لوار-انفریور ولایت نانت به فرانسه. دارای راه آهن و 2153 تن سکنه.


ساگارتی یه

ساگارتی یه. [ی َ] (اِخ) سرزمین ساگارتها یکی از نواحی شرقی جزو شاهنشاهی هخامنشی واقع در جنوب سرزمین پارتها و در مغرب سیستان و بگفته ٔ هردوت جزو ایالت چهاردهم از بیست ایالت آن شاهنشاهی بود و این محل با قسمتی از کویر لوت از آن جمله با ناحیه ٔ قهستان قابل تطبیق است. نام این ناحیه در کتیبه های داریوش سارگارتی (با اضافه ٔ ر) و در آثار نویسندگان قدیم یونان ساگارتی (بدون ر) آمده است. در سرزمین ساگارتی یه از ناحیه ٔ کوچکی که امروز تون وطبس در آن قرار دارد که بگذریم، باقی آن صفحه خشک وبی آب و گیاه است. در کویرهای نمکزار این صفحه غزال و گورخر زیاد یافت میشود ساکنان این سرزمین مردمی بودند صحراگرد که از شکار گورخر و غزال زندگی میکردند و چون جمعیت این ناحیه کم بود از این طرف نیز پارتیها نگرانی نداشتند. راست است که اهالی میتوانستند تاخت و تاز بصفحات هم مرز و آباد پارت بکنند ولی چون عده شان بسیار نبود از عهده ٔ پارتیها ممکن نبود برآیند. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2190 و ماده ٔ قبل شود.


اسارگارتی یه

اسارگارتی یه. [اَ ی َ] (اِخ) نام مملکتی که از طرف جنوب پارت قدیم را محدود میساخت و از طرف مغرب با سیستان هم حدبود. داریوش در کتیبه های خود این ناحیت را «اسارگارتی یه » خوانده ولی نویسندگان قدیم یونان آن را ساگارتی یا نامیده اند. اگر از قسمتی که به تون و طبس می پیوندد، صرف نظر کنیم، باقی قسمت های این صفحه خشک و بی آب و علف است. در کویرهای نمک زار این صفحه غزال و گورخر بسیار یافت شود. اهالی این مملکت مردمانی بودند صحراگرد که از شکار گورخر و غزال زندگانی میکردند و چون جمعیت این صفحه کم بود، از این طرف هم پارتیان نگرانی نداشتند، راست است که اهالی آن میتوانستند تاخت و تاز بصفحات مجاور و آباد پارت بکنند، ولی چون عده ٔ آنان بسیار نبود، ممکن نبود با پارتیان برآیند. هردوت مردم این صفحه یعنی ساگارتیان را طایفه ای از پارسیان دانسته و گوید که بزبان پارسی سخن میگفتند. عده ٔ سپاهیانی که این طایفه به دولت هخامنشی میداد هشت هزار تن بود. اسلحه ٔ مسین و آهنین استعمال نمیکردند. (؟) سلاح آنان عبارت بود از شمشیرهای کوتاه و کمند. بعد نویسنده ٔ مزبور شرح میدهد که در جنگ چگونه با کمند اسب یا انسان را گرفته هلاک میکنند. (هرودت، کتاب هفتم، بند 85). ظن قوی این است که کمند را اهالی در زمان صلح هم بکار می برده اند، به این معنی که شکار را بوسیله ٔ آن میگرفته اند. (از ایران باستان ص 2190).


په وی یه

په وی یه. [پ ِ ی ِ] (اِخ) از شهرهای یونان قدیم. خشایارشاآن را تسخیر کرده است. (ایران باستان ج 1 ص 798).

حل جدول

یه

یک عامیانه

گویش مازندرانی

یه

یک

هنگامی بکار رود، که واژه ی قبل همراه با کسره ی اضافی ملکی...


بی یه بی یه

لفظی برای دانه دادن به کبوتر و مرغ


پی یه


هی یه

اشاره به نزدیک


یه پریکی

اندکی – مقداری – کمی

ضرب المثل فارسی

مرگ یه بار شیون یه بار

ضرب المثل مرگ یه بار شیون یه بار یکی از پر کاربردترین مثل های فارسی است.
این مثل در مواقعی کاربرد دارد که فرد قصد تمام کردن قضیه ای را دارد و به اصطلاح می خواهد به سیم آخر بزند.

ترکی به فارسی

یه مک

خوردن


یه تینمک

اکتفا کردن

معادل ابجد

یه

15

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری