معنی یکای بسامد امواج

حل جدول

لغت نامه دهخدا

بسامد

بسامد. [ب َ م َ] (مص مرخم، اِ مرکب) حرکت رفت و آمد متوالی. (واژه های نو فرهنگستان). ترجمه ٔ فرکانس. تردد.


امواج

امواج. [اَم ْ] (ع اِ) ج ِ موج. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کوهه های آب. خیزابها. موجها: از میان تلاطم امواج محنت سر برآورد و گفت. (گلستان). || در علوم گوناگون بکار میرود و بحرکات موجی و ارتعاشات و تموجات و اضطربات اشیاء گوناگون اطلاق میشود مانند امواج الکتریکی، امواج رادیویی، امواج مغناطیسی و غیره. رجوع به موج شود.

فرهنگ معین

امواج

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ موج، خیزاب ها، موج ها.،~ الکترومغناطیسی امواج حامل انرژی.


بسامد

شمارش دفعه های چیزی در مدت معین یا دفعه های کاربرد واژه ای خاص در یک نوشته، فراوانی، وفور (ریاضی)، فرکانس (فیزیک). [خوانش: (بَ مَ) (مص مر.)]

فرهنگ عمید

بسامد

تکرار،
(ریاضی) فراوانی،
(فیزیک) حرکت و رفت‌وآمد متوالی، فرکانس،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بسامد

تکرار، تناوب، فرکانس، کثرت‌وقوع، تردد

فارسی به عربی

بسامد

تردد

معادل ابجد

یکای بسامد امواج

199

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری