معنی یک دندگی
لغت نامه دهخدا
یک دندگی. [ی َ / ی ِ دَ دَ / دِ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی یک دنده. لجاج. عناد. (یادداشت مؤلف). بر یک پا ایستادن کسی است در پیشبرد سخن خود چه درست و چه نادرست و به تازی لجاجت خوانند. (آنندراج). ستیهندگی.
فرهنگ عمید
لجاجت، پافشاری، ایستادگی برای پیش بردن رٲی و نظر خود،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Obstinacy, Wrongheadedness
فرهنگ فارسی هوشیار
کیفیت وحالت یک دنده: بیش ازاین نمیتوانم شاهد لجبازی و یکدندگی تو باشم.
معادل ابجد
118