معنی یی

لغت نامه دهخدا

یی

یی. (اِ) یا.یاء. ی. نام حرف یاء. (یادداشت مؤلف):
ز غایت کرم اندر کلام تو نی نیست
در اعتقاد تو ضد است نون مگر یی را.
انوری.
عقل و جان چون یی و سین بر در یاسین خفتند
تن چو نون کز قلمش دور کنی تا بینند.
خاقانی.
در عری حروف عمر تو باد
مدت عمر از الف تا یی.
امامی هروی.
و رجوع به یا و یاء شود.

حل جدول

یی

حرف دهان کجی

دهان کجی

فرهنگ فارسی هوشیار

یی

نام حرف (ی) . ز غایت کرم اندرکلام تونی نیست در اعتقاد تو ضد است نون مگریی را. (انوری)

معادل ابجد

یی

20

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری