معنی ییلاقی در تهران

لغت نامه دهخدا

ییلاقی

ییلاقی. [ی َی ْ / ی ِی ْ] (ص نسبی) منسوب به ییلاق: هوای ییلاقی، خانه ٔ ییلاقی. (یادداشت مؤلف):
کاکل از مه شد عذار ساقیان سردمهر
آب و آتش بر رخ گلهای ییلاقی فشاند.
مسیح کاشی (از آنندراج).
رجوع به ییلاق شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

ییلاقی

آدغری هواری


خانه ییلاقی

خانه تابستانی بچکم آدغر

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

ییلاقی در تهران

1021

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری