معنی آب مروارید

لغت نامه دهخدا

آب مروارید

آب مروارید. [ب ِ م ُرْ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نام بیماریی در چشم که از کدورت زجاجیه یا پرده های آن حاصل شود و موجب عمای تام یا ناقص گردد. و آن را آب سپید و آب سفید نیزگویند. و در برهان «تمر» را بدین معنی آورده است.


مروارید

مروارید. [م ُرْ](اِ) یک نوع ماده ٔ صلب و سخت و سپید و تابان که در درون بعضی صدفها متشکل می گردد و یکی از گوهرها می باشد.(ناظم الاطباء). مروارید افخر سایر جواهر است و بعضی برآنند که از جنس استخوان است و او بحسب آب و رنگ منقسم می شود به شاهوار و شکر و تبنی و آسمان گون و رصاصی و سرخ آب و سیاه آب و شمعی و رخامی و جصی و خشکاب.(جواهر نامه). جسم جامد و کروی شکل و براق و نسبهً سختی که از انجماد ترشحات مخاط بدن انواعی از نرم تنان دوکفه ای به نام صدف مروارید حول اجسام خارجی بوجود می آید.(از قبیل یک ریزه ٔ شن یا نوزاد برخی کرمها و نیز ماده ای خارجی که مزاحم بدن حیوان باشد). بطوری که اگر یک دانه مروارید را بشکنند دروسط آن جسم خارجی مشاهده می شود. رنگ مرواریدها سفیدیا سیاه و یا زرد است و معمولاً نوع سفید آن مرغوبتراست و آن را از سواحل نزدیک بحرین(خلیج فارس) و سراندیب(سیلان) به دست می آورند. مروارید سیاه بیشتر درخلیج مکزیک حاصل می شود و مروارید زرد مخصوص سواحل استرالیا است. صدفهای مروارید در اعماق بین 20 تا چهل متر زندگی می کنند. مروارید از احجار کریمه است و درجواهرسازی مصرف می شود این سنگ از زمانهای بسیار قدیم شناخته شده است اما اصل آن مدتها مجهول بود بطوری که از کتب مختلف برمی آید مدتها آن را قطرات اشک ملائکه و قطرات اشک ونوس(زهره، ربهالنوع زیبائی) میدانستند و بعضی هم آن را اجتماعی از ذرات مادی فجر(به مناسبت تلألؤ خاصی که دارد) می پنداشتند. در فارسی معمولاً تنها مروارید موجود در بدن صدف را در یتیم گویند و اعتقاد عامه که در ادب فارسی منعکس شده است این است که دانه ٔ باران در درون صدف که وسط دریا به سطح آب آمده و دهان باز کرده می چکد و مروارید درون صدف پرورش می یابد. رنگ مروارید بر چند قسم است: رنگ سفید که کمی به سرخی مایل است، رنگ سفید که به سرخی بیش مایل باشد، رنگ سفید که با رنگ سبز مخلوط باشد و این قسم پست است. رنگ شیشه ای، آسمانی رنگ و کبود، و به هریک از این انواع اسم مخصوصی داده اند. از اقسام مروارید است: مدحرج(عیون). نجم. خوش آب. زیتونی. خایه دیس. غلامی. بادریسکی(فلکی). لوزی. جودانه(شعیری). قلزمی. کمربست. خشک آب. شاهوار. خوشه. درا مروارید. بره مروارید(فره). دهرم مروارید(دره). گاهی(تِبنی). یاسمین. شیربام(شیرفام). گلی(وَردی). شرابه. شبه. ورقا. کروش. خایه دائه. دهلکی.(یادداشت مرحوم دهخدا). گوهر. گهر. جوهر. کسپرج. أناه.(منتهی الارب). بحری. توأمیه. تومه. ثعثع. ثعثعه.(الجماهر بیرونی). جمان.(منتهی الارب). جمانه. خوضه. خریده.(الجماهر).خضل.(منتهی الارب). دره. رضراض الجنه.(دهار). سبیه.(منتهی الارب). سفانه.(الجماهر). سنیح.(منتهی الارب). صدفیه. لطیمیه.(الجماهر). لؤلؤ.(منتهی الارب). لؤلوءه. مرجان.(دهار). مرجانه.(الجماهر). مهو.(منتهی الارب). نطفه.(الجماهر). وناه.(منتهی الارب).ونیه.(الجماهر). وهیه.(منتهی الارب). هیجمانه.(الجماهر): از وی [هندوستان] گوهرهای گوناگون خیزد چون مروارید و یاقوت و الماس و مرجان و دّر.(حدود العالم). آن دو جام زرین مرصع به جواهر بود با پاره های مروارید.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 217). امیر [محمود] وی را [ارسلان خان را] دستارهای قصب و شار باریک و مروارید و دیبای رومی فرستادی.(تاریخ بیهقی ص 253). چندان جامه و طرایف زرینه و سیمینه و غلام و کنیزک و مشک و کافور و مروارید...بود در این هدیه ٔ سوری که... به تعجب ماندند.(تاریخ بیهقی ص 419). جامی زرین از هزار مثقال پر مروارید.(تاریخ بیهقی ص 296). سیصد هزار مروارید.(تاریخ بیهقی ص 425).
از آن قبل را کردند هار مروارید
که درّ ضایع بودی اگر نبودی هار.
اسدی(از لغت نامه چ اقبال ص 159).
نگار من به دو رخ آفتاب تابان است
لبی چو بسد و دندانکی چو مروارید.
اسدی.
در مثل گویند مروارید کژ نبود چرا
کژهمی بینم چو زلف نیکوان دندان یار.
سنائی.
مروارید و یاقوت را در سرب و ارزیز بنشاندن در آن تحقیر جواهر نباشد.(کلیله ودمنه). دانه ٔ گندم به قیمت از دانه ٔ مروارید درگذشت.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 325).
گرفته در حریرش دایه چون مشک
چو مروارید تر در پنبه ٔ خشک.
نظامی.
چو برفرق آب می انداخت از دست
فلک برماه مروارید می بست.
نظامی.
دو مرواریدش از مینا بریدند
به جای رشته در سوزن کشیدند.
نظامی.
حرف سعدی بشنو آنکه تو خود دریایی
خاصه آن وقت که در آن گوش کنی مروارید.
سعدی.
ناگاه کیسه ای یافتم پر از مروارید.(گلستان سعدی).
بیافت سوزن از آن بخیه ٔ چو مروارید
که او به بحر پر از موج حبرشد غواص.
نظام قاری(ص 87).
بسد، مروارید سرخ.(دهار). تؤامیه، تومه، خوضه، ضئب، ضیب، دانه ٔ مروارید.(منتهی الارب). تسمیط؛ در رشته کشیدن مروارید. جناح، مسجور، مسمط، نظام، نظم، مروارید در رشته کشیده.(منتهی الارب)(دهار). خریده؛ دانه ٔ مروارید سوراخ نا کرده.(منتهی الارب). در، دره؛ مروارید بزرگ.(دهار)(منتهی الارب). دری، مروارید بزرگ و رخشان.(دهار). دنیه، سمط؛ رشته ٔ مروارید.(منتهی الارب). شذر؛ مروارید ریزه.(منتهی الارب). صدف، غلاف مروارید.(دهار). عذراء؛ مروارید ناسفته.(از منتهی الارب). قصب، مروارید تر آبدار و تازه.(منتهی الارب). لاَّل، مرواریدفروش.(دهار). مرجانه؛ مروارید خرد.(دهار). مضطمر، منضم، مروارید میان باریک.(منتهی الارب). نطفه؛ مروارید روشن یا مروارید خرد.(منتهی الارب). نظام، مروارید رشته کن.(دهار). نظام، رشته ٔ مروارید.(دهار). هیجمانه؛ مروارید بزرگ.(منتهی الارب).
- مروارید خاکه، خاکه ٔ مروارید مروارید بسیار خرد.
- مروارید خرد، مرجان.(منتهی الارب). مرجانه.(دهار). بسد.
- || مروارید خاکه.
- مروارید خوشاب، لؤلؤ.
- مروارید شب تاب، درخشان و پرتلألؤ:
زرافشاندی و مروارید شب تاب
نشاندم تا سرم در آتش و آب.
میرخسرو(آنندراج).
- مروارید ناسفته، مرواریدی که سوراخ نشده باشد.(ناظم الاطباء).
- || دوشیزه و باکره.(ناظم الاطباء).
- || سخن بکر که تاکنون کسی نگفته باشد.(ناظم الاطباء).
- آب مروارید، بیماریی که از پیری در چشم پدید می آید و چشم نابینا می گردد.(ناظم الاطباء). و رجوع به آب مروارید گردد.
- مثل مروارید، دندانی سفید.(امثال و حکم دهخدا).
- || گندم و یا برنجی خوب و بی آخال.(امثال و حکم دهخدا).
|| کنایه از اشک چشم.(آنندراج). || کنایه از دندان معشوق.(آنندراج). || نام یکی از آهنگهای فارسی. رجوع به کلمه ٔ آهنگ شود. || درختچه ای از تیره ٔ بداغ ها که برگهای متقابل و بیضوی و کامل دارد گلهایش مجتمع بصورت خوشه های کوچک است. میوه اش کروی و کوچک و سفید رنگ است(شبیه دانه ٔ مروارید که وجه تسمیه بهمین علت است). در باغها بعنوان درخت زینتی کاشته میشود.

بیماری ها

آب‌ مروارید

توضیح‌ کلی‌
آب‌ مروارید عبارت‌ است‌ از کدر شدن‌ عدسی‌ چشم‌. عدسی‌ چشم‌ یک‌ ساختار شفاف‌ و انعطاف‌پذیر در نزدیکی‌ جلوی‌ کره‌ چشم‌ است‌. عدسی‌ کمک‌ می‌کند تا اشیایی‌ که‌ چشم‌ به‌ آنها نگاه‌ می‌کند تار به‌ نظر نرسند و نیز در شکست‌ و تمرکز نور روی‌ شبکیه‌ نقش‌ دارد. عدسی‌ رگ‌ خونی‌ ندارد و توسط‌ زجاجیه‌ که‌ در اطراف‌ آن‌ قرار دارد تغذیه‌ می‌شود. اگر تصلب‌ شرایین‌ موجب‌ عدم‌ تغذیه‌ مناسب‌ زجاجیه‌ شود، عدسی‌ چشم‌ نیز منبع‌ تغذیه‌ خود را از دست‌ خواهد داد (این‌ مشکل‌ اغلب‌ در سنین‌ پیری‌ رخ‌ می‌دهد). سپس‌ شفافیت‌ و انعطاف‌ پذیری‌ عدسی‌ کم‌ می‌شود و آب‌ مروارید اتفاق‌ می‌افتد. آب‌ مروارید ممکن‌ است‌ در یک‌ یا هر دو چشم‌ تشکیل‌ شود. البته‌ در این‌ حالت‌، سرعت‌ رشد آب‌ مروارید در دو چشم‌ ممکن‌ است‌ متفاوت‌ باشد. آب‌ مروارید سرطان‌ نیست‌.
علایم‌ شایع‌
تاری‌ دید که‌ ممکن‌ است‌ در نور روشن‌ بدتر باشد. تاری‌ دید ممکن‌ است‌ اول‌ بار وقتی‌ توجه‌ فرد را جلب‌ کند که‌ به‌ هنگام‌ شب‌ در حال‌ رانندگی‌ باشد و به‌ نظر وی‌ برسد که‌ نورها پخش‌ می‌شوند یا هاله‌ای‌ دور آنها وجود دارد.
دو تا دیدن‌ اشیا (گاهی‌)
کدر شدن‌ و رنگ‌ سفید شیری‌ در آمدن‌ مردمک‌ها (تنها در مراحل‌ پیشرفته‌)
علل‌
روند طبیعی‌ پیری‌
آسیب‌ به‌ چشم‌
در بیماری‌های‌ که‌ قند خون‌ بالاست‌، مثل‌ دیابت‌ شیرین‌
التهاب‌، مثل‌ اووئیت‌ (التهاب‌ آن‌ قسمت‌هایی‌ از چشم‌ که‌ عنبیه‌ را می‌سازد)
داروها، به‌ خصوص‌ کورتیزون‌ و مشتقات‌ آن‌
قرار گرفتن‌ در معرض‌ اشعه‌ ایکس‌، امواج‌ میکرو ویو و اشعه‌ مادون‌ قرمز
علل‌ ارثی‌، و نیز اثرات‌ سرخجه‌ روی‌ چشم‌ جنینی‌ که‌ مادرش‌ در اوایل‌ حاملگی‌ مبتلا به‌ این‌ بیماری‌ می‌شود.
گالاکتوزمی‌ (بیماری‌ ارثی‌ در شیرخواران‌ که‌ باعث‌ ناتوانی‌ در هضم‌ شیر می‌شود). عوامل‌ افزایش‌ دهنده‌ خطر سن‌ بالای‌ 60 سال‌ وجود هر کدام‌ از علل‌ فهرست‌ شده‌
عوامل‌ افزایش‌ دهنده‌ خطر
سن‌ بالای‌ 60 سال‌
وجود هر کدام‌ از علل‌ فهرست‌ شده‌
پیشگیری‌
خانم‌هایی‌ که‌ در سنین‌ باروری‌ هستند، در صورتی‌ که‌ سرخجه‌ نگرفته‌اند یا واکسن‌ آن‌ را نزده‌اند، باید علیه‌ آن‌ واکسینه‌ شوند.
مصرف‌ داروهای‌ کورتیزونی‌ یا هرگونه‌ داروی‌ دیگری‌ که‌ بر عدسی‌ تأثیر می‌گذارد باید به‌ دقت‌ تحت‌نظر قرار داشته‌ باشد.
بیماری‌های‌ چشمی‌ای‌ که‌ ممکن‌ است‌ باعث‌ آب‌ مروارید شوند، مثل‌ ایریت‌ (التهاب‌ خود عنبیه‌) و اووئیت‌، باید سریعاً درمان‌ شوند.
به‌ طور منظم‌ از عینک‌ آفتابی‌ مناسب‌ استفاده‌ کنید.
رژیمی‌ دارای‌ مقادیر مناسب‌ از ویتامین‌ ـ آ و بتا کاروتن‌ داشته‌ باشید.
عواقب‌ مورد انتظار
معمولاً با جراحی‌ خوب‌ می‌شود. بعضی‌ آب‌ مرواریدها هرگز آن‌ قدر در بینایی‌ اختلال‌ ایجاد نمی‌کنند که‌ نیازمند جراحی‌ باشد. در سیر تشکیل‌ آب‌مروارید، تعویض‌ مرتب‌ عینک‌ ممکن‌ است‌ به‌ بینایی‌ کمک‌ کند.
عوارض‌ احتمالی‌
از دست‌ دادن‌ بینایی‌
عوارض‌ پس‌ از عمل‌ جراحی‌، از جمله‌ پارگی‌ چشم‌، چسبندگی‌ها، عفونت‌، و جدا شدن‌ شبکیه‌ از محل‌ خود
درمان‌

اصول‌ کلی‌
معاینه‌ چشم‌ (با افتالموسکپ‌) تشخیص‌ آب‌ مروارید را تأیید می‌کند.
درمان‌ معمولاً شامل‌ عمل‌ جراحی‌ است‌.
در صورتی‌ که‌ بینایی‌ چندان‌ زیاد تحت‌تأثیر قرار نگرفته‌ باشد، می‌توان‌ از عینک‌هایی‌ که‌ بیشترین‌ فایده‌ را داشته‌ باشند بهره‌ جست‌

حل جدول

آب مروارید

آب سفید، تم


بیماری آب مروارید

‌ کاتاراکت

فرهنگ عمید

آب مروارید

از بیماری‌های چشم که بیشتر در اثر ضربه، مرض قند یا پیری عارض می‌شود و عدسی چشم یا کپسول آن تیره می‌شود و سبب نقصان دید یا نابینایی چشم می‌گردد، آب سفید،


مروارید

جسمی سخت، درخشان، گرد، و سفید یا خاکستری که در بعضی صدف‌های دریایی پیدا می‌شود،
* مروارید غلتان: مروارید که کاملاً گرد باشد،

فرهنگ فارسی هوشیار

آب مروارید

نام بیماری در چشم که از کدورت زجاجیه یا پرده های آن حاصل شود وموجب نابینائی میگردد

فرهنگ معین

آب مروارید

(مُ) (اِمر.) نوعی بیماری چشم که بر اثر پیری یا بیماری یا ضربه، عدسی چشم تیره شود.

تعبیر خواب

مروارید

اگر بیند مروارید می خورد، دلیل که علم و حکمت را بپوشاند یا قرآن را فراموش کند. اگر بیند به جای هیزم مروارید می سوخت، دلیل که علم و حکمت به کسی آموزد که سزاوار آن نباشد. اگر دید مروارید داشت، دلیل علم او است. اگر مروارید دید، دلیل که او را فرزندی خوبروی آید. اگر مرواریدی در دهان نهاد و فروبرد، دلیل که حق تعالی قران روزی او گرداند. اگر دید مروارید را بفروخت، دلیل که قران فراموش کند. اگر دید عقد از مروارید بر دست بسته بود، دلیل که او را دختری آید خوبروی. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

دیدن مروارید، دلیل بر زنی صاحب جمال بود یا کنیزک خوبروی. اگر بیند مروارید بسیار داشت، دلیل که به قدر آن مال حاصل کند و بعضی گویند چون مروارید را پراکنده بیند، دلیل بر سخن علم و حکمت بود و نیز می گویند عدد پسران و دختران بود. اگر بیند از دهان وی عقد مروارید بیرون آمد، دلیل که سخن علم و حکمت گوید. - محمد بن سیرین

دیدن مروارید، دلیل بر فرزند خود یا فرزند کنیزک است. - حضرت دانیال

مروارید در خواب به دانش، پول یا سخن نیک تعبیر میشود. - خالد بن علی بن محد العنبری

مروارید زن خوب است، مروارید فرزند برومند است. مروارید بخصوص علم و خرد و دانش اکتسابی است و هوش غریزی و فطری.چنان چه در خواب ببینید مرواریدی بدست آورده اید صاحب پسربرجسته و ممتاز می شوید یا با زنی خوب روی و صاحب شخصیت ازدواج می کنید. اگر در خواب ببینید که مرواریدی را به گوش آویخته اید صاحب دختر می شوید و چنان چه ببینید به سینه و گردن آویخته اید صاحب پسر خواهید شد. اگر دیدید مروارید را می فروشید زیان هنگفت می کنید. اگر در خواب ببینید که مروارید را به سینه و لباس خود دوخته اید با همسر خود روابط صمیمانه و خوب خواهید داشت. - منوچهر مطیعی تهرانی

اگر دید مروارید از دهان او بیرون آمد، دلیل که همه بزرگان سخن او را پسندند. اگر دید مروارید از دست او افتاد و شکست، دلیل گریستن است. اگر مروارید در جائی پلید انداخت، دلیل که علم و حکمت را پیش نادان بگوید. - جابر مغربی

نام های ایرانی

مروارید

دخترانه، مروارید، نوعی ماده قیمتی سخت و سفید یا نقره ای که در بعضی صدفهای دریایی یافت می شود، در، لؤلؤ

معادل ابجد

آب مروارید

464

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری