معنی آتش‌سوزی

حل جدول

فرهنگ عمید

حریق

آتش‌سوزی،


آتش سوز

چیزی که در آتش سوخته باشد،
برافروزندۀ آتش،
حریق، آتش‌سوزی: بر «آتش‌سوز» گرد آید همه کس / تو هم فریاد آتش‌سوز من رس (فخرالدین‌اسعد: ۳۰۷)،


آتش نشان

مٲمور آتش‌نشانی که وظیفۀ او خاموش کردن حریق و جلوگیری از آتش‌سوزی است،
دستگاه خاموش‌کنندۀ آتش که حاوی مواد شیمیایی می‌باشد،
[مجاز] از میان برندۀ شوق و هیجان،

مترادف و متضاد زبان فارسی

حریق

آتش‌سوزی، سوختن، زبانه آتش، شعله آتش، سوخته

معادل ابجد

آتش‌سوزی

784

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری