معنی آریستوکراسی

فرهنگ معین

آریستوکراسی

(~.) [یو.] (اِ.) نژاده سالاری، حکومت اشراف و اعیان (در فلسفه سیاسی یونان به معنای حکومت کسانی بود که از لحاظ کمال انسانی از دیگران برترند).


سامورایی

[فر. از ژاپنی.] جنگجوی حرفه ای متعلق به طبقه آریستوکراسی نظامی در ژاپن قدیم.


آریستوکرات

(تُ کِ) [یو.] (ص.) طرفدار اشراف، عضو طبقه اشراف، آن که معتقد به حکومت آریستوکراسی است.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آریستوکراسی

نژاده خواهی

فرهنگ عمید

آریستوکراسی

نظام حکومتی که اشراف در رٲس آن قرار دارند،
اشرافیت،

حل جدول

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

اشرافی

اشرافی. [اَ] (ص نسبی) منسوب به اشراف.
- حکومت اشرافی، حکومت نجباء. حکومت آریستوکراسی.

معادل ابجد

آریستوکراسی

968

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری