معنی ابتدایی
فرهنگ واژههای فارسی سره
مترادف و متضاد زبان فارسی
آغازین، اولی، بدوی، مقدماتی، نخستین،
(متضاد) انتهایی
فارسی به انگلیسی
Common, Crude, Elementary, Embryonic, Inaugural, Inchoate, Neanderthal, Pirmary, Preliminary, Primitive, Rude, Rudely, Rudimentary, Skeleton, Unsophisticated
فارسی به ترکی
ilkel
فارسی به عربی
فرهنگ معین
(اِ تِ) [ع. ابتدائی] (ص نسب.) مقدماتی، اولی، آغاز.،مدرسه ~مدرسه ای که در آن نخستین دوره تحصیل را فراگیرد.
حل جدول
کلمات بیگانه به فارسی
فارسی به آلمانی
فرهنگ فارسی هوشیار
آموزش دبستانی آموزش آغازین
معادل ابجد
428