معنی اسیدکلریدریک

فرهنگ عمید

اسیدکلریدریک

گازی اشتعال‌ناپذیر، بی‌رنگ، با بوی تند، و محلول در آب که به دلیل خاصیت خورندگی برای باز کردن لوله‌های فاضلاب و پاک کردن رسوبات به‌کار می‌رود، جوهر نمک،


جوهرنمک

=اسیدکلریدریک


تیزاب

مایعی بی‌رنگ و تندبو که فلزات را (غیر از طلا و برخی فلزات کمیاب دیگر) حل می‌کند. در طب و صنعت به کار می‌رود. استنشاق بخار آن خطرناک است، تندآب، اسیدنیتریک، اسیدازتیک، جوهر شوره،
* تیزاب سلطانی: (شیمی) مخلوط اسیدنیتریک و اسیدکلریدریک که می‌تواند طلا و طلای سفید را حل کند،

حل جدول

فرهنگ معین

تیزاب

(اِمر.) اسیدنیتریک، مایعی است بی رنگ و تندبو. همه فلزات غیر از طلا را آب می کند. اگر با اسیدکلریدریک آمیخته شود، تیزآب سلطانی می شود که طلا را هم آب می کند.

فرهنگ فارسی هوشیار

تیزآب

(اسم) مایعی است بیرنگ و تند بو. استنشاق بخارآن خطرناک است. غالب فلزات راحل میکند. اگرآنرا بااسید کلریدریک مخلوط کنند تیزاب سلطانی بدست آید تندآب جوهرشوره اسیدازتیک. اسیدنیتریک. یاتیزاب سلطانی. مخلوطی از تیزاب (اسیدازتیک) و اسیدکلریدریک (جوهرنمک) که میتواند همه فلزات - حتی طلا - را در خود حل کند تیزاب طلایی تیزاب فاروق.

لغت نامه دهخدا

کلرور

کلرور. [کْل ُ / ک ُ ل ُ] (فرانسوی، اِ) در اصطلاح علم شیمی، ماده ای که از ترکیب کلر با یک عنصر دیگر (خواه فلز و خواه شبه فلز) حاصل می شود، مانند کلرور نقره که فرمولش ClAg می باشد وعبارت از ترکیب کلر با فلز (نقره) است و کلرور کربن که فرمولش (Cl4C) است (چون دارای 4 اتم کربن است معمولا آن را تتراکلرور کربن می خوانند) و عبارت از ترکیب کلر با شبه فلز (کربن) می باشد. کلرورهای فلزات معمولا نمکهای اسیدکلریدریک هستند. مهمترین کلروری که در طبیعت بسیار فراوان و در ترکیب ماده ٔ زنده نیز وارد است، کلرورسدیم (ClNa) یعنی همان نمک طعام می باشد.
- کلرورها [ج ِ کلرور]، ترکیبات کلر با یکی از عناصر دیگر می باشند. مهمترین کلرورها، کلرورهای فلزات هستند که در حقیقت باید آنها را املاح اسید کلریدریک دانست. کلرورها غالباً جامد و در آب محلولند باستثنای کلرورهای نقره (ClAg) و سرب (Cl2pb) و کلرور یک ظرفیتی مس (Clcu) و کلرور یک ظرفیتی جیوه (Cl2Hg) که در آب حل نمی شوند. (فرهنگ فارسی معین).
- کلرور رنگ بر، مخلوطی از کلرورها و هیپوکلریت ها به نسبت مساوی ماده ای رنگ زدا را بوجود می آورد که بنام کلرور رنگ بر خوانده می شود. از مهمترین کلرورهای رنگ بر آب ژاول است که عبارت از محلول نمک طعام و هیپوکلریت سدیم در آب است و معمولا آب ژاول را از تاثیر گاز کلر در محلول سود حاصل می کنند به فرمول زیر است:
H2o + CLoNa + +CLNa ͢ 2NaOH + CL2
و از اثر کلر بر محلول پتاس کلرور رنگ بر دیگری به دست می آید که آن راآب لاباراک گویند و فرمول آن به شرح ذیل است:
H2O+ CLoK + CLK ͢ 2KOH + CL2
کلرورهای رنگ بر علاوه بر خاصیت رنگ زدایی خاصیت گندزدایی نیز دارند و جهت ضدعفونی آبهای آشامیدنی مصرف می شود. (فرهنگ فارسی معین).


عصیر

عصیر. [ع َ] (ع ص) شلپیده. (منتهی الارب). معصور و فشرده شده. (از اقرب الموارد). || (اِ) آنچه که به فشاردن بیرون آید از آب و مایع و نحو آن. (منتهی الارب). آنچه به فشاردن و عَصر بیرون آید. (از اقرب الموارد). شیره. (دستور اللغه) (نصاب). شیره ٔ انگور و جزآن. (دهار) (از غیاث اللغات). آب افشرده از نباتات که منجمد نشده باشد. (مخزن الادویه). افشره. فشرده.
- عصیر امعاء، عصیر روده. عصیر معوی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصیر روده شود.
- عصیر انگور، شراب. عصیر. رجوع به عصیر شود:
این بر آن وزن و قافیت گفتم
روزگار عصیر انگور است.
مسعودسعد.
- عصیر روده، شیره ٔ روده، و در اصطلاح پزشکی مخلوطی است از تراوشهای غده های روده.این غده ها عبارتند از غده های برونر و غده های لیبرکون و سلولهای مخاطی اپی تلیوم روده. غده های خوشه ای برونر فقط در اثناعشر موجودند ولی غده های لوله ای لیبرکون تمام سطح مخاط روده ٔ باریک را می پوشانند و سلولهای مخاطی هم در سطح مخاط و هم در عمق غده ها پراکنده اند. عصیر روده مایعی است زردرنگ که بواسطه ٔ حرارت منعقد میشود و واکنش آن قلیائی و PH آن برابر 8/3 است. این شیره دارای دو درصد مواد جامد است. (فرهنگ فارسی معین).
- عصیر عِنَبی، شیره ٔ انگور. آب انگور. فشرده ٔ انگور. و در شرع اسلام قبل از ذهاب ثلثین از آن حرام است، یعنی هرگاه آب انگور را در دیگ ریزند و بجوشانند قبل از آنکه دوسِوُم آن کسر شود حرام است و نجس، و بعد از ذهاب ثلثین طاهر شود و شیره گردد. و اگر قبل از آنکه دوسِوُم آن تبخیر شود بماند تا سرکه شود باز طاهر شود. (فرهنگ علوم عقلی از شرح لمعه و الفقه علی). و رجوع به عصیر شود.
- عصیر معدنی، کائنات و موجودات. (ناظم الاطباء).
- عصیر معدی، (اصطلاح پزشکی) مایعی است بیرنگ و لزج و دارای واکنش اسیدی که شامل نودونه درصد آب و یک درصد مواد معدنی و دیاستازها است. شیره ٔ معده از پرده ٔ مخاطی سطح داخلی معده که دارای غدد مترشحه ای در عمق پرزهای معده است ترشح میشود. مهمترین ماده ٔ معدنی عصیر معدی اسید کلریدریک و املاح قلیایی آن است. و بعلاوه عصیر معدی دارای سه دیاستاز پپسین و پرزور و لیپاز میباشد. مقدار اسیدکلریدریک عصیر معدی در حدود دو درصد و مقدار دیاستازهایش در حدود چهار درصد است. شیره ٔ معدی. رطوبت معده. (فرهنگ فارسی معین).
- عصیر معوی، عصیر امعاء. عصیر روده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصیر روده شود.
|| شراب انگوری. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). شراب حدیث، و آن شرابی باشد که کمتر از شش ماه بر او گذشته است. (یادداشت مرحوم دهخدا). و گویند که آن خاص رطب است نه خرما و تمر، چه آن را نبیذ گویند که غیر از عصیر است. (از اقرب الموارد). عصیر عنبی و عصیر انگور. و رجوع به عصیر عنبی و عصیر انگور شود:
همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر
زآنچ ورزید کنون بر بخورد برزگرا.
شاکر بخاری.
دوستان وقت عصیر است و کباب
راه را گرد نشانده ست سحاب.
منوچهری.
نیم جوشیده عصیر از سر خم
بکشیدن، که چنین است صواب.
منوچهری.
رادمردان را هنگام عصیر
شاید ار می نبود صافی و ناب.
منوچهری.
تو ز خوشه عصیرچون یابی
تا نگیرد ز تاک خوشه عصیر.
ناصرخسرو.
به خوشه ٔ قُران در ببین دانه را
به انگور دین در رها کن عصیر.
ناصرخسرو.
چون خر بسبزه رفته بنوروز درخزان
در زیر رَز خزان شده با کوزه ٔ عصیر.
ناصرخسرو.
رَز انگور باشد بی اندازه چنانک قیمتی نگیرد و آن را بعضی عصیر سازند و بعلاقه کنند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 139).
ناهید رودساز به امیّد بزم تو
دارد به دست جام عصیر اندر آسمان.
سوزنی.
علم اندرکش و با ریش مگس ران کردار
حمله کن بر مگسان سر خمهای عصیر.
سوزنی.
عید است و آن عصیر عروسی است صرع دار
کف بر لب آوریده و آلوده معجرش.
خاقانی.
انگور فلان باغ در وجه فلان عصیر نهادم. (سعدی).
|| اصل و نسب: رجل کریم العصیر؛ شخص کریم النسب. (از اقرب الموارد).

معادل ابجد

اسیدکلریدریک

569

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری