معنی اشد
لغت نامه دهخدا
اشد. [اَ ش َدْ دُ / اَ ش َدُ] (ع فعل) مخفف اَشهدُ فعل مضارع متکلم وحده یعنی گواهی میدهم. یقال: اَشَدﱡ لقد کان کذا و اَشَدُ مخفّفهً ای اشهدُ؛ یعنی گواهی میدهم. (منتهی الارب).
- اشد گفتن، بتخفیف دال، در تداول فارسی زبانان عوام بمعنی اشهد گفتن است یعنی کلمه ٔ شهادت «اشهد ان لا اله الا اﷲ» را بر زبان جاری ساختن.
اشد. [اَ ش َدد] (اِخ) یا آشد. نام برادر یوسف علیه السلام. (منتهی الارب). ظاهراً این کلمه محرف اشیر یا اَشِر است زیرا چنانکه در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است، اسامی برادران یوسف اینهاست: روبیل، شمعون، لاوی، یهودا، ریالون، یشجر، ذان، یقتالی، جاد، اشر، بنیامین. و برادران یوسف بیش از یازده تن مذکور نبوده اند وکلمه ٔ «اشد» جز اینکه محرف اشر یا اشیر باشد، نام دیگری نیست. و رجوع به اشترقفا و اشر و اشیر شود. و ابوالاشد نام چند تن بوده است. رجوع به ابوالاشد شود.
اشد. [اَ ش َدد] (ع ن تف) سخت تر. (مهذب الاسماء) (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ نظام). شدیدتر. محکم تر. قوی تر. صعب تر. و فی الحدیث: اَشَدّهُم [ای اَشَدﱡ امتی] فی دین اﷲ عمر. و در ترکیباتی نظیر: اَشَدُّ حمرهً و غیره بمعنی بسیار باشد و بجای «تر» علامت صفت تفضیلی فارسی به اول مصادری درآید که شرایط اشتقاق صفت تفضیلی از آنها در عربی ممکن نیست.
اشد. [اَ ش ُدد / اُ ش ُدد] (ع اِ) قوت و توانائی. و منه قوله تعالی: حتی یبلغ اَشُدَّه (قرآن 152/6)، و هو ما بین ثمانی عشره سنه الی ثلاثین. واحد جاء علی بنأالجمع کآنُک و لا نظیر لهمااو جمع لا واحد له من لفظه او واحده شِدّه (بالکسر).قال سیبویه و هو حسن المعنی یقال بلغ الغلام شدته مع ان فِعْلَهً لایجمع علی اَفْعُل او شَدّ ککلب و اکلب او شِدّ کذئب و اذؤب و ما هما بمسموعین بل قیاس و یضاف الی المفرد و الجمع فیقال بلغ اشده و بلغوا اشدهم. (منتهی الارب). منتهای قوت چیزی. قوت. (مهذب الاسماء). و قد یقال بلغ اَشُدَه ُ بالتخفیف و المشهور ان ذلک بمعنی الادراک و البلوغ. غایت جوانی. (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 12). و آن از پانزده سالگی تا چهل سالگی است. (مهذب الاسماء). و بقولی از هیجده سالگی تا بیست سالگی یا میان ده سالگی تا سی سالگی است.
الانتظار اشد من ...
الانتظار اشد من الموت. [اَ اِ ت ِ رُ اَ ش َدْ دُ م ِ نَل ْ م َ] (ع جمله ٔ اسمیه) [رنج] بیوسیدن سخت تر از مرگ است. این جمله را در موردی گویند که کسی انتظار کسی یا خبری را برد.
فرهنگ فارسی آزاد
اَشَدّ، شدیدتر (ین)، قوی تر (ین)، سخت تر (ین)، استوارترین،
فرهنگ معین
(اَ شَ دّ) [ع.] (ص تف.) سخت تر، استوارتر، شدیدتر.
فرهنگ عمید
شدیدتر، سختتر،
قویتر،
استوارتر،
حل جدول
سخت تر
فارسی به انگلیسی
Extreme, Supreme
فرهنگ فارسی هوشیار
شدید تر و سخت تر
آیه های قرآن
آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد؟!
فاهلکنا اشد منهم بطشا و مضى مثل الاولین
ولى ما کسانى را که نیرومندتر از آنها بودند هلاک کردیم، و داستان پیشینیان گذشت.
ان ناشئة اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا
مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامتتر است!
ثم لننزعن من کل شیعة ایهم اشد على الرحمن عتیا
سپس از هر گروه و جمعیّتى، کسانى را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکش تر بودهاند، جدا مىکنیم.
لانتم اشد رهبة فی صدورهم من الله ذلک بانهم قوم لا یفقهون
وحشت از شما در دلهاى آنها بیش از ترس از خداست؛ این به خاطر آن است که آنها گروهى نادانند!
معادل ابجد
305