معنی اود
لغت نامه دهخدا
اود. [اَ وَ دد] (ع ن تف) نعت تفضیلی است از ود، محبوب تر: ولاختن یرجی اود من القبر.
اود. [اَوَ] (ع حامص) اعوجاج. عوج. کجی. (منتهی الارب). || (مص) کج و خمیده گردیدن. (ناظم الاطباء).
اود. [اَ وَ / وِ / وُد د] (ع اِ) ج ِ ود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ود شود.
اود. [اَ] (ع مص) گرانبار کردن. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی) (المصادر زوزنی) (ناظم الاطباء). || گران شدن [سنگین شدن] (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف). بدرد آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). مایل گشتن آفتاب به آخر روز. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر). مایل بمشرق گردیدن [چنانکه سایه]. || خمیده و کج گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (حامص) کجی. (ناظم الاطباء).
اسی اود
اسی اود. [اِ] (ترکی، اِ) بترکی اسم فلفل است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). در ترکی امروز اُسیوت تلفظ کنند.
حل جدول
خمیده و کج
گاو آذری
«درک هارولد ریچارد بارتون» از انگلیس و «اود هاسل» از نروژ
برنده نوبل شیمی در سال 1969 میلادی
"درک هارولد ریچارد بارتون" از انگلیس و "اود هاسل" از نروژ
برنده نوبل شیمی در سال 1969 میلادی
شهر هند
اود
خمیده و کج
اود
گاو آذری
اود
شهری در فرانسه
اود
شهر فرانسه
اود
واژه پیشنهادی
لامارتین
معادل ابجد
11