معنی برانگیزنده

لغت نامه دهخدا

برانگیزنده

برانگیزنده. [ب َ اَ زَ دَ / دِ] (نف مرکب) باعث. (مهذب الاسماء). بپا دارنده. تحریک کننده. وادار کننده. رجوع به برانگیختن شود.

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

برانگیزنده

محرک، مشوق

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

برانگیزنده

باعث، وادار کننده، تحریک کننده، بپا دارنده

فرانسوی به فارسی

impressionnant

موثر , برانگیزنده , برانگیزنده احساسات , گیرا.

انگلیسی به فارسی

stimulater

برانگیزنده


impressive

برانگیزنده


irritant

برانگیزنده


provocative

برانگیزنده


rouser

برانگیزنده


stimulator

برانگیزنده


provoking

برانگیزنده

سوئدی به فارسی

imponerande

تحمیل کننده، با ابهت، موثر، برانگیزنده، برانگیزنده احساسات، گیرا،

معادل ابجد

برانگیزنده

349

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری