معنی بلاعوض
لغت نامه دهخدا
بلاعوض. [ب ِ ع ِ وَ] (ع ص مرکب، ق مرکب) (از: ب + لا (نفی) + عوض) بی عوض. بدون بدل. (فرهنگ فارسی معین). رایگان. مفت. مجان. مجاناً. دادن چیزی بی آنکه چیزی در برابر گرفته شود.
فارسی به انگلیسی
Gratuitous
فرهنگ فارسی هوشیار
رایگان، مفت، مجاناً
حل جدول
رایگان
مترادف و متضاد زبان فارسی
انگلیسی به فارسی
بلاعوض
بلاعوض، مجانی، رایگان
Grant
کمک بلاعوض
ex gratia
رایگان، مجانی، بلاعوض
Government Grant
کمک بلاعوض دولت
Governmental Grants
کمکهای بلاعوض دولت
want of consideration
بلاعوض یا مجانی بودن
consideration, want of
بلاعوض یا مجانی بودن
Grants Related To Income
کمک های بلاعوض مربوط به درآمد
معادل ابجد
909