معنی تازهوارد
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
نورسیده، جدیدالورود، ناآشنا، ناوارد، کمتجربه، بیاطلاع،
(متضاد) کهنهکار
فرهنگ عمید
تازهرسیده، تازهوارد،
تازه، نو،
(اسم، صفت فاعلی) [مجاز] نوزاد،
جدیدالورود
نوآمده، تازهرسیده، نورسیده،
کسی که تازه به جایی وارد شده، تازهوارد،
معادل ابجد
624