معنی تایید
حل جدول
تصدیق، تصویب، اذعان
فرهنگ عمید
درست تشخیص دادن،
نیرو دادن، قوت دادن،
کمک یاری کردن خداوند به انسان،
فرهنگ واژههای فارسی سره
هایش، پذیرش
مترادف و متضاد زبان فارسی
اثبات، اذعان، تسجیل، تصدیق، تصویب، صحهگذاری، صوابدید، قبول، گواهی، مرافقت، همصدایی،
(متضاد) تکذیب، استواری، پشتیبانی، ترهیب، تقویت، کمک کردن، یاوری، یاریگری، یاری کردن، توفیق، عنایت
فارسی به انگلیسی
Affirmation, Acceptance, Approval, Authentication, Blessing, Confirmation, Corroboration, Countenance, Endorsement, Ratification, Sanction, Seal, Subscription, Validation, Verification
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) نیرو دادن نیرومند کردن بنیرو کردن توفیق دادن، (اسم) توفیق. جمع: تاییدات.
صاحب تایید
فرهدار ورجمند (صفت) دارای تایید الهی ورجمند دارنده فره ایزدی: پادشاه صاحب تایید.
فرهنگ فارسی آزاد
تَأیِید، تقویت کردن، کمک و یاری کردن، نیرو دادن، قُوَّت بخشیدن،
واژه پیشنهادی
کلمات بیگانه به فارسی
افزون بر درست شمردن
فارسی به آلمانی
Befestigen, Bekräftigen, Bestätigen, Einsegnen, Vergewissern, Hu.ten [verb], Sekunde (f), Wahren, Zweit-, Zweit, Zweite (m), Zweiter (m), Zwot-
معادل ابجد
425