معنی تقسیم‌بندی

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

رده‌بندی

تقسیم‌بندی، طبقه‌بندی، گروه‌بندی


گروه‌بندی

تقسیم‌بندی، دسته‌بندی، رده‌بندی، طبقه‌بندی

انگلیسی به فارسی

Departmentalization

واحد‌سازی، تقسیم‌بندی کردن، دایره‌ای کردن، بخش‌بندی، واحد‌بندی، اداره سازی

فرهنگ عمید

فال

واحد شمارش چیزهایی که به‌صورت دسته‌ای و انبوه تقسیم‌بندی می‌شود: یک فال گردو،
تخم‌مرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن، در زیر مرغ می‌گذارند،


فصل

هریک از چهار قسمت سال شامل سه ماه،
[مجاز] دوره، برهه، مرحله،
واحد تقسیم‌بندی مطالب کتاب، مقاله، رساله، و مانند آن،
(ورزش) دورۀ برگزاری مسابقات ورزشی،
(اسم مصدر) [مقابلِ وصل] (ادبی) نیاوردن واو عطف بین اجزای کلام،
(منطق) خصوصیتی ذاتی که جنسی را از جنس دیگر متمایز می‌کند،


راسته

(زیست‌شناسی) گوشت چسبیده به ستون‌ مهره‌ها، پشت‌مازه، پشت‌مازو،
راه راست و هموار،
دالان بزرگ و بدون پیچ و خم در بازار،
طول، بخش طولی: راستهٴ پارچه،
(زیست‌شناسی) از گروه‌هایی که در تقسیم‌بندی گیاهان و جانوران به کار می‌رود و تیره‌های وابسته به یکدیگر را در بر دارد: راستهٴ گوشت‌خواران شامل گربه‌، سگ، خرس و مانندِ آن‌ها،
مستقیم و صاف: شلوار راسته،
[مجاز] شخصی که بتوان به او اعتماد کرد، شخص درستگار و راست‌گو،

مخفف اصطلاحات انگلیسی

WATS Wide Area Telephone Service

سرویسی که تعداد نامحدودی از مکالمات را در ناحیه‌ای وسیع، از یک نقطه به هر مکان مجاز می‌سازد. امریکا به شش منطقهٔ WATS تقسیم‌بندی شده است.

معادل ابجد

تقسیم‌بندی

676

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری