معنی خواروبار
حل جدول
واژه پیشنهادی
بقالی
از مزایای قانونی کارگران و کارمندان
خواروبار
نوعی مغازه
بوتیک، خواروبار، لبنیاتی، شیرینی فروشی، ماست بندی، پروتئین سرا
فرهنگ واژههای فارسی سره
خواروبار
کلمات بیگانه به فارسی
خواروبار
فرهنگ فارسی آزاد
مُونَه، خواروبار، ذخیره خواروبار (جمع: مُوَن)، (این کلمه غیر از مَوؤُنَه می باشد)،
فرهنگ معین
(اَ) [ع.] (اِ.) جِ رزق، روزی ها، خواروبار.
لغت نامه دهخدا
نیطه. [ن َی ْ ی ِ طَ] (ع اِ) شتر که با خواروبار آورندگان فرستند تا خواروبار آرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد).
احمال و اثقال
احمال و اثقال. [اَ ل ُ اَ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) باروبندیل. باروبنه. خواروبار.
خلیج مصر
خلیج مصر. [خ َ ج ِ م ِ] (اِخ) نام خلیجی است که در حاشیه ٔ فسطاط قرار داشته و عمروبن عاص به امر خلیفه آن را حفر کرد. حفر این خلیج هنوز تمام نشده بود که رفت و آمد کشتیها در آن شروع شد. از راه این خلیج خواروبار مکه و مدینه تأمین میشد. این خلیج را خلیج امیرالمؤمنین نیز می نامیدند. بعدها فرمانداران لاروبی خلیج را انجام ندادند و بر اثر نشست ریگ پر شد و آمد و رفت منقطع گردید. انتهای این مسیر به ناحیه ای میرسد که آن را ذنب التمساح می نامیدند. بعضی می گویند منصور عباسی در وقت خروج محمدبن عبداﷲبن حسن در مدینه بقصد بازداشتن خواروبار از او بفرماندار خلیج دستور داد تا آن را پر کند. او بر حسب امر خلیفه چنین کرد. گویند هنوزآثاری از این خلیج وجود دارد و در بین مصر و شام این آثار دیده میشود. (از معجم البلدان یاقوت حموی).
فرهنگ فارسی هوشیار
آنکه در میدانی واسطه فروش میوه و خواروبار و دیگر محصولات باشد
انگلیسی به فارسی
اعتبار خواروبار فروشی، اعتبار نسیه خواری، اعتبار بهصورت کالا، اعتبار برای ذخیره مواد، اعتبار موجودی مواد، اعتبار برداشت
معادل ابجد
1016