معنی خوبرو
فارسی به انگلیسی
Fair
فارسی به عربی
وسیم
فرهنگ فارسی هوشیار
خوشگل
مترادف و متضاد زبان فارسی
پریچهر، پریرو، جمیل، خوبروی، خوشسیما، خوشکل، خوشگل، زهرهجبین، زیبا، صبیح، صبیحه، قشنگ، ماهسیما، مقبول، مهجبین، مهرو، مهسا، نکورو، نیکورو،
(متضاد) زشترو
فرهنگ عمید
خوبرو،
بهشتی رو
خوبرو، زیبا،
صبیح المنظر
خوبرو، خوشرو،
نیکورو
خوبرو، خوشگل، زیبا،
نیک منظر
خوشنما، زیبا، خوبرو،
گل رو
گلرخ، گلچهره، خوبرو،
خوش سیما
خوشرو، خوبرو، خوشگل،
زیبارو
خوبرو، خوبصورت، خوشگل،
بدیع الجمال
نیکورو، زیبا، خوبرو،
شاهدوش
شاهدمانند، خوبرو، زیبا،
گل چهره
زیبا، خوشگل، خوبرو، گلرخ،
فروهنده
خوبرو،
نیکوسیرت،
باادب،
فرشته
گل عذار
گلرو، گلچهره، خوبرو، خوشگل،
معادل ابجد
814