معنی ساختمان
لغت نامه دهخدا
ساختمان. [ت ِ] (اِ مرکب) بناء. عمارت. || (اِمص) معماری. (فرهنگستان): اداره ٔ ساختمان شهرداری. || (اِ مرکب) نهاد. وضع. ساخت. ترتیب. ترکیب. خلقت. طرزساخت. طرز خلقت. شکل: ساختمان داخلی بدن. ساختمان خارجی بدن.
فرهنگ معین
(اِمص.) بنا کردن، (اِ.) بنا، عمارت، معماری، نهاد، سرشت. [خوانش: (تِ)]
فرهنگ عمید
بنا، عمارت،
(اسم مصدر) ساختن، بنا کردن،
طرز ساخت،
حل جدول
بنا
مترادف و متضاد زبان فارسی
بنا، ساخت، عمارت، آپارتمان، خانه، ویلا، ساختار، نهاد، وضع، معماری
فارسی به انگلیسی
Build, Building, Constitution, Construction, Edifice, Erection, Fabrication, Facility, Formation, Frame, House, Making, Masonry, Organization, Structure, Temple
ساختمان مجاور ساختمان اصلی
Outbuilding
ساختمان بنیاد
Institution
ساختمان ضمیمه
Ell
ساختمان سینما
Cinema
ساختمان سربازخانه
Barracks
ساختمان تالار
Auditorium
روکار ساختمان
Stucco
ساختمان بزرگ
Block
ساختمان الحاقی
Outbuilding
زاویه ساختمان
Quoin
چارچوب ساختمان
Shell
تیر ساختمان
Beam
باشگاه (ساختمان)
Clubhouse
کنج ساختمان
Quoin
فارسی به ترکی
bina, yapı
فارسی به عربی
انتصاب، بناء، بنایه، تشکیل، جعل، صنع، علم التشریح، هیکل عظمی
فرهنگ فارسی هوشیار
بنا، عمارت، معماری، شکل، ترکیب
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Anfertigen, Bilden herstellen, Bilden, Machen, Bau (m), Bauen (n), Bauwerk (n), Gebäude (n)
معادل ابجد
1152