معنی سبزقبا
لغت نامه دهخدا
سبزقبا. [س َ ق َ] (اِ مرکب) مرغی است که آن را سبزک خوانند و آن سبز میباشد بسرخی مایل و تاجی هم دارد. (برهان) (آنندراج). به لغت اصفهانی اسم شقراق است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). شِقِرّاق. مرغی است کوچک با خجک های سرخ و سبز و سیاه و سپید. (منتهی الارب). رجوع به سبزگرا و سبزک و سبزه قبا شود. || کنایه از بنگ و آن کیفی باشد معروف. (برهان) (آنندراج).
سبزاگرا
سبزاگرا. [س َ گ َ / گ رْ را] (اِ مرکب) سبزقبا، و آن مرغی است که آن را سبزک خوانند. (آنندراج). رجوع به سبزقبا و سبزه قبا شود
سبزگرا
سبزگرا. [س َ گ ِ / گ َ] (اِ مرکب) سبزقبا. مرغی باشد بسرخی مایل و تاج دار. (برهان). سبزقبا. (آنندراج). اسقع. (بحر الجواهر).مرغی است بقدر گنجشک سبزپر سپیدسر. (منتهی الارب).
فرهنگ معین
(~. قَ) [فا - ع.] (اِمر.) پرنده ایست حلال گوشت، کوچک تر از کلاغ با پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز هم گویند.
حل جدول
واژه پیشنهادی
کاسانه
مترادف و متضاد زبان فارسی
کلاغ سبز، سبزقبا
گویش مازندرانی
تاووسک – سبزقبا – نام پرنده ایست
معادل ابجد
172