معنی عزیزتر

حل جدول

عزیزتر

اعز


اعز

عزیزتر

فرهنگ عمید

اعز

عزیزتر، گرامی‌تر، ارجمندتر،

فرهنگ فارسی آزاد

اعزّ

اَعَزّ، گرامی تر (ین)، عزیزتر (ین)،

لغت نامه دهخدا

همه رهه

همه رهه. [هََ م َ / م ِ رَ هََ / هَِ] (ق مرکب) یکسره. یکره. یکسر. (یادداشت مؤلف):
حرکاتش همه رهه هنر است
برم از جان من عزیزتر است.
عنصری.


بشناختن

بشناختن. [ب ِ ت َ] (مص) فهم کردن. (زمخشری). تمیز دادن. درک کردن. دریافتن: بشناختم که آدمی شریف تر خلایق و عزیزتر موجودات است. (کلیله و دمنه). رجوع به شناختن شود.


گل فروش

گل فروش. [گ ُ ف ُ] (نف مرکب) فروشنده ٔ گل. آنکه گل فروشد:
ای گل فروش گل چه فروشی برای سیم
از گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل.
حکیم کسائی.


دوستر

دوستر.[ت َ] (ص تفضیلی) مخفف دوست تر. بهتر و عزیزتر و محبوب تر و لایقتر به دوستی. (ناظم الاطباء):
کیست از تازک و از ترک در این صدر بزرگ
که نه اندر دل وی دوستری از زر و سیم.
ابوحنیفه ٔ اسکافی.
- دوستر داشتن، بیشتر دوست داشتن. گرامی تر داشتن از. عزیزتر شمردن از: در باب تجمل و غلامان و... زیادتها فرمودی که او را دوستر داشتی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 512).
ببخشد کشوری بر بانک رودی
ز ملکی دوستر دارد سرودی.
نظامی.
جهاندار از جهانش دوستر داشت
جهان چبود ز جانش دوستر داشت.
نظامی.


رهه

رهه. [رَ هََ / هَِ] (ص نسبی) منسوب به راه. آنچه به راه نسبت داده شود.
- همه رهه، یک رهه. (یادداشت مؤلف):
حرکاتش همه رهه هنر است
برم از جان من عزیزتر است.
عنصری.
- یک رهه، یکسر. یکسره. بالتمام. یکباره. یکبارگی. (یادداشت مؤلف):
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یک رهه بازار و قیمت سرواد.
لبیبی.
رجوع به ره در همه ٔ معانی شود.


بازفروختن

بازفروختن. [ف ُ ت َ] (مص مرکب) فروختن: اگر بازفروختندی به هر چه عزیزتر بازخریدیمی اما این راه بر آدمی بسته است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 484).
هرکه را جامه ای ز مهر بدوخت
چونکه بدمهر دید بازفروخت.
نظامی.
|| جایی را یا خون کسی را در برابر مالی فروختن: و قریب دویست مرد آنجا کشته شد و امیر اسماعیل را بیست هزار درم بازفروختند. (تاریخ سیستان). و درق را بازفروخت و قریب سیصد هزار درم از ایشان بستد و ایشان را ایمن کرد. (تاریخ سیستان). و غارت کردن نیمی درق را و بازفروختن او نیمی درق را به پانزده هزار دینار. (تاریخ سیستان). و رجوع به فروختن شود.


حرکات

حرکات. [ح َ رَ] (ع اِ) ج ِ حرکت. (دهار). حرکتها. جنبشها. جنبیدن ها. مقابل سکنات:
حرکاتش همه رهه هنر است
برم از جان من عزیزتر است.
عنصری.
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجهند با ما سخنان بی حسیبت.
سعدی.
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
بزبان خود بگوئی که به حسن بی نظیرم.
سعدی.
وه که از او جور و تندیم چه خوش آمد
چون حرکات ایاز بر دل محمود.
سعدی.
- خوش حرکات. رجوع به همین ماده شود.
- شیرین حرکات. رجوع به همین ماده شود:
فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانند
که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی.
سعدی (طیبات).
- امثال:
هر خوش پسری را حرکاتی دگر است.


قال

قال. (ع اِ) چوبکی است که کودکان با آن بازی میکنند. چوب که بر قله زنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || قله و بالای هر چیز. (منتهی الارب) (آنندراج). || آغاز و ابتداء. (منتهی الارب). || کوره ٔ قال دریچه و بوته ٔ زرگری است. از برای مصفا کردن استعمال میشود. (کتاب ایوب 28:1) (قاموس کتاب مقدس). دستگاه سباکی: عمله ٔ دستگاه مزبور طلای مغشوش را به خالص و نقره ٔ کم عیار را به قال گذاشته خالص مینمایند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 21). و علامت نقره ٔ کامل عیار آن است که از سطح قرص نقره بعد از برآمدن از کوره ٔ قال شاخچه ها بشکل حباب سر میزند. (تذکرهالملوک ص 22).
در آن زمان عزیزتر آید که ناقدی
بگذاردش به بوته وبگدازدش به قال.
قاآنی.
- از قال بیرون آمدن، از بوته بیرون آمدن.

آیه های قرآن

قَالَ یَا قَوْمِ أَرَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَکُمْ ظِهْرِیًّا إِنَّ رَبِّی بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ

گفت: «اى قوم! آیا قبیله کوچک من، نزد شما عزیزتر از خداوند است؟! در حالى که (فرمان) او را پشت سر انداخته‏اید! پروردگارم به آنچه انجام مى‏دهید، احاطه دارد (و آگاه است) !


قال یا قوم ا رهطی اعز علیکم من الله و اتخذتموه وراءکم ظهریا ان ربی بما تعملون محیط

گفت: «اى قوم! آیا قبیله کوچک من، نزد شما عزیزتر از خداوند است؟! در حالى که (فرمان) او را پشت سر انداخته‏اید! پروردگارم به آنچه انجام مى‏دهید، احاطه دارد (و آگاه است) !

سخن بزرگان

آگاتا کریستی

من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد؛ تا هرچه پیرتر شدم برای او عزیزتر باشم.

گمان میکنم در دنیا چیزی وحشتناک تر از این نیست که انسان، فرزندی از آن خود داشته باشد و با این حال به گونه ی رازآلودی او را غریبه بپندارد.

آرزو و چشم و هم چشمی و رشک، هر سه به ترتیب دنبال یکدیگرند.

معادل ابجد

عزیزتر

694

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری