معنی فجر

مترادف و متضاد زبان فارسی

فجر

بامداد، پگاه، سپیده‌دم، سحر، صباح، صبح، طلوع، غدا، غدات، فلق

فارسی به انگلیسی

فجر

Aurora, Dawn, Daybreak, Daylight

فارسی به عربی

فجر

فجر

فرهنگ فارسی آزاد

فجر

فَجر، (فَجَرَ، یَفجُرُ) جلو آب را گرفتن و بعد راهی برای خروج آب باز کردن، روان ساختن، گشودن و وسیع کردن قناهه، صبح را خداوند ظاهر کردن، نسبت دروغ دادن، نافرمانی و مخالفت کردن،

فَجر، نام سوره 89 قرآنست که مکیه و دارای 30 آیه می باشد،

فَجَر، (فَجِرَ، یَفجُرُ) بزرگی نمودن، اظهار کرم وجود کردن،

فَجر، سحر، سپیده صبح، صبح صادق، واضح (به افعال «فَجر» و «فُجُور، فَجر» نیز مراجعه شود،

فَجَر، عطا و بخشش، جود و کرم، نیکی، مال، کثرت مال،

عربی به فارسی

فجر

فجر , سپیده دم , طلوع , اغاز , اغاز شدن , صبح , بامداد

فرهنگ عمید

فجر

سپیدی صبح، سپیده‌دم،
(اسم) هشتاد‌ونهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۰ آیه، الفجر،
* فجر کاذب: [قدیمی] = صبح * صبح کاذب
* فجر صادق: [قدیمی] = صبح * صبح صادق

لغت نامه دهخدا

فجر

فجر. [ف َ] (ع مص) برانگیخته گردیدن بر گناه و زنا کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || رو گردانیدن از حق. (منتهی الارب). عدول از حق. || فاسد گردیدن. (اقرب الموارد). || روان ساختن آب را. (منتهی الارب). آب راندن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامه جرجانی). گشودن راه آب را تا جاری شود. (از اقرب الموارد). || به شدن از بیماری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || دروغ گفتن. || نسبت دروغ دادن. || مخالفت و عصیان کردن. (اقرب الموارد). || (اِ) سپیدی آخر شب. روشنی پگاه که سرخی آفتاب است در سیاهی شب. (منتهی الارب). بام. (دستور اللغه). روشنی. فلق. فجر دوباشد: فجر اول یا کاذب یا ذنب السرحان و فجر ثانی یاصادق که آن را فجر معترض نیز گویند. (یادداشت بخط مؤلف). سرخی خورشید در سیاهی شب، و گویند که آن پایان شب است چنانکه شفق آغاز آن است. (اقرب الموارد).
- صلوه فجر، نماز بامداد. دوگانه. رجوع به دوگانه شود.
|| (ص) طریق فجر؛ واضح. (اقرب الموارد).

فجر. [ف َ] (اِخ) سوره ٔ هشتادونهم از قرآن. از سوره های مکیه و شامل سی آیت است. پس از سوره ٔ غاشیه و پیش از سوره البلد قرار دارد.

فجر. [ف َ ج َ] (ع اِمص) بخشش. || جوانمردی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد): هو من اهل الفجر لا من اهل الفجور. (اقرب الموارد). || مردی و احسان. (منتهی الارب). معروف. (اقرب الموارد). || بسیاری ِ مال. (منتهی الارب). مال و بسیاری آن. (اقرب الموارد).


فجر صادق

فجر صادق. [ف َ رِ دِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) بام پهنا. فجر دوم. فجر ثانی. رجوع به فجر شود.

فرهنگ معین

فجر

(فَ جْ) [ع.] (اِ.) سپیدی صبح، سپیده دم.

حل جدول

فجر

سپیددم

سپیده دم، از سوره های قرآن

سپیددم، از سوره های قرآن

فرهنگ فارسی هوشیار

فجر

سپیدی و روشنی پگاه که سرخی آفتاب است در سیاهی شب، نماز بامداد، واضح

معادل ابجد

فجر

283

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری