معنی فنس

لغت نامه دهخدا

فنس

فنس. [ف َ ن َ] (ع اِ) نیاز و حاجت که به خاک نشاند و خوار و هلاک سازد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


خنس و فنس

خنس و فنس. [خ ِ ن ِ س ُ ف ِ ن ِ] (اِ مرکب، از اتباع) ناراحتی. اشکال. رنج. سختی.
- به خنس وفنس افتادن، به ناراحتی و اشکال افتادن. به سختی افتادن.

فرهنگ عمید

فنس

سازه‌ای برای ایجاد حصار،

فرهنگ فارسی هوشیار

فنس

نیاز کشنده انگلیسی دیواره پر چین


خنس و فنس

ناراحتی، اشکال

معادل ابجد

فنس

190

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری