معنی قندسفید

حل جدول

قندسفید

ابلوچ . پانیذ، ابلوج

فرهنگ فارسی هوشیار

آبلوج

(اسم) قندسفید قند مکرر آبلوچ ابلوج.

لغت نامه دهخدا

حبس البول

حبس البول. [ح َ سُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب) اُسر. شاشبند. شاشبندی. احتباس بول. احتقان. عسرالبول. در علاج آن در قرابادین آمده است: انیسون، تخم کرفس از هر یک سه درم، قندسفید چهار درم همه را کوفته و بیخته کفه زنند (یعنی کفلمه کنند) و نیم پیاله حلیب بزور ثلاثه یعنی تخم خیار و تخم بادرنگ و تخم خربزه از عقب آن بیاشامند.


رب

رب. [رُب ب / رُ] (از ع، اِ) فشرده و عصاره و آب برخی میوه ها یا گیاهها که اندکی جوشانیده شود تا ستبر و غلیظ گرددچون انار و گوجه و سس و جز آن. عصاره ٔ هر چیز که به قوام آورند چون رب انار، رب به، رب انگور. (لغت محلی شوشتر) (از شعوری ج 2 ورق 21). شیره ٔ ستبر از هر ثمر بعد فشاردن آن. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مأخوذ از تازی، شیره ای از هر میوه ای که آن را قوام آورده ستبر کرده باشند مانند رب انار و رب سیب و جز آن. (ناظم الاطباء). آب انگور و انار و سیب و غیره که بپزند، تا غلیظ شود. (غیاث اللغات): ضرع الرب، خوب ناپخت شیره را. (منتهی الارب). ج، رُبوب، رِباب. (از متن اللغه). مفرد ربوب است و درنزد پزشکان عبارت است از اینکه آب گیاهها و میوه ها را بگیرند و بجوشانند و گرفتن آب آنها نیز بوسیله ٔ کوبیدن و فشردن و سپس صاف کردن، وزآن پس بوسیله ٔ پختن یا بر آفتاب نهادن، غلیظ شدن و بعداً مورد استعمال قرار دادن باشد. (از اختیارات بدیعی): خلاص، رب خرما. (منتهی الارب). دبوس، رب خرما که در روغن داغ اندازند تا گداخته شود و روغن را بگرداند. (منتهی الارب).
اقسام رب ها: ربها که در طب بکار است، رب گلابی، رب انار، رب سیب، رب غوره، رب ریواس (ریوند)، رب توت، رب گوز، رب شاهتوت، رب بسر، رب آلوسیاه، و... برای شرح آنها رجوع به ذخیره ٔ خوارزمشاهی باب پانزدهم از گفتار دوم از قراوادین، ترکیبات زیر شود. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- رب آلاس، رب مورْد افشره. قی و اسهال و حالت تهوع را قطع میکند.برای تهیه ٔ آن دانه های مورْد را می پزند تا بجوشد و صاف شود و چندان روی آتش بماند تا سفت تر گردد. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی).
- رب آلو، تبهای تیز را دفع دهد و دفع عطش کند و طبیعت را نرم گرداند. برای بدست آوردن ابتدا آلو را صاف کرده بجوشانند تا ربعی بماند یا آب آلو را بجوشانند تا نصفی بماند.پس از آن صاف کنند و به اندازه ٔ آن نبات مصری یا قند سپید صاف کرده آمیخته بجوشانند تا غلیظ شود. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن، ذیل آلو).
- رب الحصرم، غوره افشره. غوره افشرج. (از مفردات ابن بیطار). ضریر انطاکی گوید: برای عطش و تبهای گرم و رانش شکم سودمند است. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی).
- رب الخشخاش، برای دفع سرفه و تقویت سینه سودمند است. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی).
- رب الرمّان، انار فشره. تبها و عطش فرونشاند و معده را تقویت کند و سرفه و ترشی معده را برطرف سازد. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی).
و رجوع به رب انار ترش و رب انار شیرین در همین ترکیب ها شود.
- رب الریباس، رب ریواس. رب ریوند. ضریر انطاکی گوید: مفرح است و برای خفقان و ضعف معده و کبد و طحال سودمند است و آن از لطیف ترین رب ها و از حیث اثر از قویترین داروهاست. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی). و رجوع به ترکیب رب ریواج شود.
- رب السفرجل، به افشره. قی و اسهال و حالت تهوع را برطرف کند و برای تقویت معده و رفع عطش سودمند است. برای تهیه ٔ آن به را روی آتش میگذارند و چندان بجوشانند تا صاف و سفت گردد. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی). و رجوع به به افشره شود.
- رب السوس، اثرآن بیشتر بر سرفه و سینه درد و سردرد است. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی). رب شیرین بیان. (یادداشت مرحوم دهخدا). عصاره ٔ سوسن است. (از اختیارات بدیعی). عصاره ٔ مشک. برای ساختن آن در محلی که سوسن تر و تازه باشد آنرا بگیرند و نیمکوب کرده دو سه روز در آفتاب بخیسانند و بعد از آن در دیگ انداخته بجوشانند تا به ریع آید، بعد از آن صاف کرده باز بجوشانند تا بقوام آید و قرصها نگاه دارند و بوقت حاجت استعمال نمایند فایده ٔتمام کند. (میزان الادویه). صاحب اختیارات بدیعی آرد:عصارهالمشک، عصاره ٔ سوسن است و رب السوس خوانند، طبیعت وی معتدل بود در حرارت و برودت و رطوبت، و در وی قبض اندک بود و خشونت قصبه ٔ شش را نافع بود و مثانه و تشنگی قطع کند. (از اختیارات بدیعی، ذیل حرف ع).
- رب العنب، رب انگور. در دیلم دوشاب ترش نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن). و رجوع به دبس در تذکره ٔ ضریر انطاکی و همین لغت نامه شود.
- رب القَرَظ،اقاقیا و آن عصاره ٔ خرنوب شجرالسنط است. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- رب انار ترش، فشرده و جوشانده ٔ اناری که شیرین نباشد. طبیعت را قبض کند و صفرا را فرونشاند و جگر را قوت دهد. برای بدست آوردن آن انار ترش را صاف کرده بجوشانند تا ربعی بماند یا آب انار را بجوشانند تا نصفی بماند، آنگاه آن را صاف کنند و بهمان اندازه نبات مصری با قندسفید صاف کرده آمیخته بجوشانند تا غلیظ شود. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن، ذیل انار).
- رب انار شیرین، فشرده و جوشانده ٔ دانه های انار که شیرین باشد. سرفه را نفع دهد و نفث الدم را سودمند آید و شکم را نرم گرداند. برای طرز تهیه ٔ آن رجوع به ترکیب رب انار ترش شود. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل انار).
- رب ریواج، قی و اسهال را دفع کند و خون را ببندد و عطش را تسکین دهد و به معده نیک بود و صفرا فرونشاند. برای طرز تهیه ٔ آن رجوع به رب انار ترش و همچنین رجوع به رب الریباس و رب ریوند شود. (از تحفه حکیم مؤمن).
- رب ریوند، رب الریواس. رب ریواج. رجوع به این دو ترکیب شود.
- رب سیب، دل را قوت دهد و طبیعت را قبض کند و قی و غثیان را ساکن گرداند. برای طرز تهیه ٔ آن رجوع به رب انار ترش شود. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن). ضریر انطاکی در ذیل رب التفاح گوید: برای خفقان و ضعف قلب و معده و دهان و قی سودمند است. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی).
- رب شاه توت، اورام حلق و خناق را سودمند بود. برای تهیه ٔ آن شاه توت را بجوشانند تا نصفی بماند آنگاه آن را صاف کنند و بهمان اندازه نبات مصری یا قند سفید صاف کرده آمیخته میجوشانند تا غلیظ شود. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن، ذیل شاه توت).
|| می پخته. (دهار). می پخته. ج، رباب، ربوب. (مهذب الاسماء). || دُرد روغن. آب سطبر از هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از متن اللغه). || طلای ناسره. (از متن اللغه). || رِب ّ.جماعت کثیر یا ده هزار. (منتهی الارب). || نام جمادی الاولی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).

معادل ابجد

قندسفید

308

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری