معنی لحظات

لغت نامه دهخدا

لحظات

لحظات. [ل َ ح َ] (ع اِ) ج ِ لحظه.

فرهنگ فارسی آزاد

لحظات

لَحظَات، نگاه ها، نظرها، لحظه ها، عنایات، توجهات (مفرد: لَحظَه)،

فرهنگ عمید

لحظات

لحظه

حل جدول

لحظات

آنات


بهترین گریم اسکار 2018

تاریک‌ترین لحظات

فرهنگ فارسی هوشیار

لحظات

(تک: لحظه) : زیر نگاه ها نیسنگ ها لخت ها

فارسی به عربی

لحظات اخر

عد تنازلی


در آخرین لحظات

فی الّلحَظاتِ لأخیره

انگلیسی به فارسی

countdown

لحظات آخر

سوئدی به فارسی

nedr kning

میزان کردن ساعت، لحظات اخر،

عربی به فارسی

عد تنازلی

میزان کردن ساعت , لحظات اخر

اسپانیایی به فارسی

cuenta regresiva

میزان کردن ساعت، لحظات اخر.

معادل ابجد

لحظات

1339

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری