معنی مثقالی

فرهنگ فارسی هوشیار

مثقالی

دانه درشت گونه ای انگور مثقالی عراق: متخال بیرم


پرگاره

(اسم)، جنسی است از پارچه مثقالی.


پخته جوش

(اسم) شرابی که با مقداری گوشت بره جوشانند. طرز تهیه - شیره انگور مثقالی و گوشت بره فربه را در دیگ کنند و ادویه دیگر را نیم کوفته در کیسه ریزند و در آن دیگ اندازند و بجوشانند تامهرا شود بعد از آن صاف کرده بنوشند.

لغت نامه دهخدا

مثقالی

مثقالی. [م ِ] (ص نسبی) منسوب به مثقال. رجوع به مثقال شود. || (اِ) قسمی انگور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نوعی از انگور که هر دانه اش کم و بیش یک مثقال باشد:
بگو بسحاق وصف خوشه ٔ انگور مثقالی
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را.
بسحاق اطعمه.
|| پارچه ای از پنبه که متقال نیز گویند. (ناظم الاطباء). || قسمی پارچه ٔ بسیار خفیف و نفیس نازک. (از فرهنگ لغات دیوان البسه):
رخت ابیاری و مثقالی و تابستانی
ساده در زیر و خط آورده به بالا پندار.
نظام قاری (دیوان البسه ص 14).
به جیب جامه ٔ مثقالی سفید خطی است
نوشته از ره مفتون که البیاض صحیح.
نظامی قاری (دیوان البسه ص 54).


انگور مثقالی

انگور مثقالی. [اَ رِ م ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نوعی از انگورکه دانه اش بقدر مثقال بود. (بهار عجم):
خواجه اکنون خوش علف نبود که خوردی چون تفنگ
دانه ٔ انگور مثقالی که در قنداق بود.
راضی (از بهارعجم).
بگو بسحاق وصف خوشه ٔ انگور مثقالی
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را.
بسحاق (از آنندراج).


افرنجش

افرنجش. [] (اِ) نوعی معدنی است که در معدن زرنیخ بود. مثقالی از آن بر پنجاه مثقال مس نهند سفید و نرم شود. (از نزههالقلوب).


پرگاره

پرگاره. [پ َ رَ / رِ] (اِ) بمعنی پرگار است که افزار دایره کشیدن و اشیای عالم باشد و جنسی است از پارچه ٔ مثقالی. (برهان).


بیرمی

بیرمی. [ب َ رَ] (ص نسبی) منسوب است به بیرم که آن را سلطانی نیز نامند وآن نام پارچه ٔ ابریشمی چون مثقالی است. رجوع به دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 175 و نیز رجوع به بیرم شود.


برمی

برمی. [ب َ] (اِ) مخفف بیرمی، که پارچه ٔابریشمی است چون مثقالی و آنرا سلطانی نیز گویند. (از فهرست دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 197):
نسبت گونه ٔ والای بمی و برمی
برخ لاله و گلبرگ طری نتوان کرد.
نظام قاری.
و رجوع به بیرمی شود.

حل جدول

مثقالی

نوعی پارچه ابریشمی نازک


نوعی پارچه ابریشمی نازک

مثقالی

واژه پیشنهادی

از طراحان پوستر اهل ایران

فرشید مثقالی


نویسنده فیلم معادله

ابراهیم وحیدزاده، حسین مثقالی


نویسنده فیلم دو خواهر

حسین مثقالی، شعله نیک روش


نوعی انگور

کندری، شاهرودی (قرمز یا زمستانی)، یاقوتی قرمز، یاقوتی سفید، فخری، عسگری، مهدی خانی، بی دانه، بی دانه قرمز، مهره، شانی، کشمشی یا سلطانی، روچه قرمز، روچه سفید، سنگک، امیری، لعل، حاجی عباسی، چشم گاوی، قندهاری، مایه میش، غلامی، شست عروس چیرکینک بستک، صاحبی، نباتی، شاهانی، یزدانی، مراغه‌ای، خلیلی، گوهر، لعل حسینی، دم خروسی، رازقی شیرازی، الوان، شصت عروسان، نارا، مادر و بچه، مسکه، گزنه‌ای، ملائی، مثقالی، ورچه‌ای، ابی، الفی سیاه، لوغن، شاماما، خیراندیش، سنگونک، علنی، رویال سبز، والنسیا، دیشویی، سرخ خلیلی شاهانی، عسکری، انگور کشمش، فخری، انگور شصت عروسان سیاه، الغی سیاه، مثقالی، شیرازی، مادربچه

معادل ابجد

مثقالی

681

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری