معنی هرون
حل جدول
لغت نامه دهخدا
ابن هرون. [اِ ن ُ ها] (اِخ) معروف به حفیدالمنجم. رجوع به بنومنجم شود.
ابوالحسن
ابوالحسن. [اَ بُل ْ ح َ س َ] (اِخ) کنیت ابن هرون حفید منجم، علی بن ابی عبداﷲ هرون بن علی بن یحیی بن ابی منصور منجم شاعر. رجوع به بنومنجم شود.
اخفش
اخفش. [اَ ف َ] (اِخ) ابوعبداﷲ. رجوع به اخفش هرون بن موسی شود.
ابوجعفر
ابوجعفر. [اَ ج َ ف َ] (اِخ) کنیت واثق هرون بن معتصم. رجوع به واثق... شود.
چاه بلک
چاه بلک. [] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است در جلگه هرون آباد دو منزلی کرمانشاهان و از هرون آباد به کرند که میروند در طرف راست راه واقع است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 132).
چاه انکرسنه
چاه انکرسنه. [] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «دهکده ای است در جلگه هرون آباد، دو منزلی کرمانشاهان. و از هرون آباد که به کرند میروند در طرف دست راست راه واقع است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 132).
چاه زرد
چاه زرد. [زَ] (اِخ) از دهات جلگه ٔ هرون آباد است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
چاه دزد
چاه دزد. [دُ] (اِخ) از دهات جلگه ٔهرون آباد است و در صورتیکه از هرون آباد به کرند بروند این هر سه ده [چاه زر. چاه زرد و چاه دزد] در طرف راست راه واقعند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
بالسی
بالسی. [ل ِ] (اِخ) اسماعیل بن احمدبن ایوب بن الولیدبن هرون ابوالحسن بالسی خیزرانی. از رواه بود. (از معجم البلدان).
چاه زبر
چاه زبر. [زَ ب َ] (اِخ) از دهات جلگه ٔ هرون آباد دومنزلی کرمانشهان است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
بارده
بارده. [] (اِخ) نام ام ولد مادر واثق بن هرون الرشید است: معتصم روز پنجشنبه بمرد... و پسر خود را واثق ولیعهد کرد، نسب و حلیت: ابواسحاق ابراهیم و محمد نیز گویند، بن هرون الرشید، و مادرش ام ولد نام او بارده از مولدات کوفه... (مجمل التواریخ و القصص ص 358).
ام حبیبه
ام حبیبه. [اُم ْ م ِ ح َ ب َ] (اِخ) کنیه ٔ دختر هرون الرشید خلیفه عباسی بوده است. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 246).
واژه پیشنهادی
ماری هرون
معادل ابجد
261