معنی پرحرف
لغت نامه دهخدا
پرحرف. [پ ُ ح َ] (ص مرکب) در تداول عوام، پرگوی. پرسخن. بسیارگوی. ثرّ. ثرّه. پرروده. روده دراز.
فارسی به انگلیسی
Chatterbox, Chatterer, Gabby, Long-Winded, Talkative, Voluble
حل جدول
وراج
پرگو، پرحرف، وراج
بسیارگو
مثل فرد پرحرف
روده دراز
مثل آدم پرحرف
ورور جادو
کنایه از پرحرف
روده دراز
پرگو- پرحرف- وراج
بسیارگو
کنایه از آدم پرحرف
ورورجادو
ور ور جادو
ورور جادو
از اعداد یک رقمی پرحرف
چهار
فرهنگ واژههای فارسی سره
پرگفتار
مترادف و متضاد زبان فارسی
بگو، پرچانه، حراف، رودهدراز، وراج،
(متضاد) کمحرف
فارسی به عربی
معادل ابجد
490