معنی چت

لغت نامه دهخدا

چت

چت. [چ َ] (اِ) سقف. چخت.

چت. [چ ِ] (اِ) از اسماء بنات نعش در هندی. (تحقیق ماللهند ص 197).

چت. [چ ِ] (اِ) در تداول مردم قزوین، جائی که دیوار در کوچه و کوی بسوی دیگر پیچد. جائی از شارع که بسوی دیگر رود.

چت. [چ ِ] (موصول + ضمیر) مخفف چه ترا:
خجسته مهرگان آمد سوی شاه جهان آمد
بباید داد داد او بکام دل بهرچت کر.
دقیقی (از لغت فرس چ اقبال ص 134).
ز بهرام و از رستم نامدار
ز هرچت بپرسم بمن برشمار.
فردوسی.
گر ایدونکه هرچت بپرسم توراست
بگوئی همه بوم ترکان تراست.
فردوسی.
بدانچت بدادند خرسند باش
که خرسندی از گنج ایزد عطاست.
ناصرخسرو.
وآنچت گوید بپذیر و مباش
عاشق بر بیهده گفتار خویش.
ناصرخسرو.
دروغ است گفتارهاش ای برادر
بهرچت بگوید مدار استوارش.
ناصرخسرو.
در یکی گفته: که آنچت داد حق
بر تو شیرین گردد و ایجاد حق.
مولوی.
|| (ادات استفهام + ضمیر) چت است، چه چیز است ترا؟ چه میشود ترا؟ چه حال است ترا؟. چت شد؛ چه شد ترا؟ چه افتاد ترا؟. چت بود؟؛ چه بود ترا؟ چه افتاده بود ترا؟ چه بیماری یا چه گرفتاری بود ترا؟:
در چه کاری تو و بهر چت خرند
تو چه مرغی و ترا با چه خورند.
مولوی.

حل جدول

فرهنگ معین

چت

(چَ تْ) [انگ.] (اِمص.) صحبت دوستانه، درد دل، ارتباط محاوره ای از طریق اینترنت.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

چت

گپ


چت روم

گپسرا

گویش مازندرانی

چت

پارچه ی چیت، نام چشمه ای پر آب در نزدیکی روستای انار و واقع...

دیوار سنگ چین و کوچک – تپه ی کوچک سنگی

مرتعی چنگلی در مسیر مالرو سی سنگان به کجور


چت کش

نام مرتعی در حوزه ی کارمزد شهرستان سوادکوه


چت فار

واحد وزن برابر یکصد گرم که چتوار نیز تلفظ شود این واژه روسی...

معادل ابجد

چت

403

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری