معنی صفحه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
صفحه. [ص َ ح َ] (اِخ) دهی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. در 33هزارگزی جنوب خاوری اهواز 10هزارگزی خاور راه آهن اهواز به خرمشهر و کنار کارون. دشت. گرمسیر. دارای 65 تن سکنه. آب از کارون. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه در تابستان اتومبیل رو. آسیاب آن قدیمی است. این آبادی از دو محل به نام 1 و 2 بفاصله ٔ 2هزار گز دور از هم قرار گرفته است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
صفحه. [ص َ ح َ] (اِخ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. 48هزارگزی جنوب اهواز 3هزارگزی باختر راه اهواز به آبادان است. دشت. گرمسیر. دارای 60 تن سکنه. آب از چاه. محصول غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه در تابستان اتومبیل رو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
رویه و سطح چیزی، جمع صفحات، کناره چیزی، جانب، چهره، صورت، در فارسی هر یک از دو سوی یک ورق کاغذ، مقوا و مانند آن، صفحه مدوری که روی آن موسیقی یا آواز یا گفتار ضبط شده است و به کمک گرامافون به صدا [خوانش: (صَ حَ یا حِ) [ع. صفحه] (اِ.)]
روی چیزی، رویه، سطح،
یک روی از هر برگ کتاب،
* صفحهٴ فلوئورسان: صفحۀ شیشهای که با مادهای پوشانده شده که وقتی اشعۀ ایکس روی آن میتابد میدرخشد، پردۀ فلوئورسان،
دیمه، برگه
برگ، ورق، ورقه، چهره، صورت، وجه، رویه، سطح، دیسک
کناره هر چیزی، کنار، جانب، رویه، سطح