طهران در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
طهران. [طُ] (ع ص، اِ) ج ِ طَهیر.
طهران. [طِ] (اِخ) دهیست به اصفهان. (منتهی الارب) (آنندراج). از قراء اصفهانست و جماعتی از محدثان از آنجا برخاسته اند. (معجم البلدان). در مشرق فریدن واقع است. و حمداﷲ مستوفی نیز در نزهه القلوب، طهران را یکی از قراء ناحیت جی اصفهان شمرده است. (نزههالقلوب چ لیدن ص 50). و رجوع به طیران شود.
طهران. [طِ] (اِخ) دهیست به ری. (منتهی الارب) (آنندراج). یاقوت در معجم البلدان آورده که:از مردی اهل ری که محل وثوق و اعتماد بود، شنیدم که: طهران دیهی است بزرگ و بنای این دیه تمامی در زیر زمین واقع است و احدی را یارای آن نیست که بدان دیه راه یابد، مگر آنکه اهالی آنجا اجازت ورود دهند. مکرر مردم آنجا بر پادشاه وقت شوریدند، و چاره ای ندیدندجز آنکه با ساکنین آنجا به مدارات رفتار کنند. طهران را دوازده محلت است که پیوسته اهالی هر محلت با اهالی محلت دیگر در جنگ و جدال میباشند و مردم محلتی با مردم دیگر محلت معاشرت و رفت وآمد نکنند. طهران باغ و بوستان پردرخت و جنگل مانند بسیار دارد که همان نیز سبب محفوظ ماندن اهالی از شر اشرار میباشد. راوی میگفت برزیگران طهران با وصف مناعت و حصانت مسکن و مأوای خویش مانند سایر برزیگران، اراضی را بوسیله گاوهای کاری و آلات و ادوات برزیگری شیار و زراعت نکنند، بلکه بمرور تخمی افشانند و محصولی بردارند، چه از دشمنان خویش بیمناکند و ترسند که گاوهای کاری و ادوات برزیگری دستخوش یغما و تاراج اشرار گردد. (معجم البلدان ج 6 ص 74). طهران، قصبه ای معتبر است و آب و هوایش خوشتر از ری است، و در حاصل مانند آن، و در ماقبل اهل آنجا کثرتی عظیم داشته اند. و از معظم ناحیت غار است. (نزهه القلوب چ لیدن ص 55 و 53). طهران، لقب آن دارالخلافه و دارالخلافه ٔ ناصری و دارالسلطنه بوده، در 71000 متری ایوانکی و 226500 متری سمنان و 42600 متری ورامین و 42300 متری کرج و 147000 متری قزوین و 59000 متری شمشک و 210300 متری چالوس واقع شده است. صاحب مرآه البلدان ناصری بنقل از زینه المجالس گوید: شهرری از زمان قتل عام مغول تاکنون خراب مانده و الحال طهران و ورامین شهر آنجاست. آب و هوای طهران از سایر ولایات ری نیکوتر است، در قدیم قصبه بود، و حضرت پادشاه مغفور، در عمارت آن کوشیده و باروئی دور آن کشیده که تقریباً یک فرسخ دوره ٔ آن است (مقصود از پادشاه، شاه طهماسب است). این شهر اکنون معمور و آبادان، و از ارتفاعاتش غله و میوه نیکو می آید از جمله خربزه و انگور و انجیر او نهایت لطیف می آید، اما خورنده ٔمیوه ها از تب و لرز مصون نیست - انتهی. و نیز از صاحب ریاض السیاحه نقل کرده است که طهران شهری است مشهور و بخوبی آب و هوا موصوف. حبوباتش ارزان، و فواکهش فراوان و اکثر میوه جات آنجا خاصه خربزه و انگور و انجیر ممتاز است. و در قدیم این شهر قصبه ای بوده بتدریج رو بعمارت نهاد، شاه طهماسب بن شاه اسماعیل صفوی در وسعت و عظمت آن کوشید، و بر آن حصاری حصین کشید، کریمخان زند نیز بعمارت آن افزود، و در اتساع آن سعی نمود، شهر در زمین هموار اتفاق افتاده و سمت شمالش فی الجمله گرفته و سایر اطرافش گشاده است - انتهی. و نیز از جام جم تألیف معتمدالدوله فرهادمیرزا نقل کرده که در ضمن احوال ری مرقوم فرموده اند که در شمالی ِ رَی طهران آباد شده و قدیماً قریه ای بود، و شاه طهماسب بزرگ سوری بر دور او کشید و در دولت قاجاریه آبادتر گشت، و اکنون پای تخت دولت ابدمدت است، و جمعیت آن اکنون تخمیناً صدوپنجاه هزار تن میشود و روزبروز بحلیه ٔ آبادی درمی آید و عمارات رفیعه و مساجد و مدارس عالیه و باغات بهجت انگیز در دولت قاجاریه طرح افکنده اند - انتهی. و نیز مؤلف مزبور بعد از نقل اقوال مذکور گوید: در نگارش احوال طهران دو چیز نگارنده را موجب تردید بود که آیا این لفظ را به تاء مؤلّف و در ضمن آن حرف نگارد، یا بتاء منقوطه و درین موضع ثبت نماید. یکی نگارش علمای جغرافی قدیم عرب و عجم و ارباب لغت که اغلب صریح به تاء منقوطه نوشته و آنهائی که به طاء مؤلف نگاشته باز اِشعار کرده اند که به تاء منقوطه نیز صحیح و وجه رجحانی هم برای تاء منقوطه ایراد کرده اند، دیگر فارسی بودن لفظ و کثرت تداول تاء منقوطه در لغت عجم و دیری درین تردید بود تا وجود و استدراک مرجح را از نواب والا وزیر علوم اعتضاد السلطنه العلیه العالیه، که اقوال حقیقت مآل ایشان سندی صحیح و معتمدٌعلیه جمیع فضلای عصر است تحریراً مشورت نمودم، جوابی مرقوم فرمودند که همان موجب رجحان تاء منقوطه گردیده آن را اختیار کرد، و برای مزید اعتماد واستبصار مطالعه کنندگان، عین آن رقیمه را ثبت کرد:
(صورت جواب نواب والا اعتضادالسلطنه وزیر علوم دامت افاضاته) درباب طهران به تاء منقوطه نوشته اند و صحیح است. در آثارالبلاد بعد از بیهق که در ردیف باء است تبریز را نوشته، و بعد از تبریز طهران را به تاء منقوطه نگاشته، در معجم البلدان نیز به تاء منقوطه متوجه شده (در صورتی که در معجم البلدان چ مصر جلد 6 ص 74 با طاء مؤلف آورده) درین کتاب صراحهً و در آثارالبلاد کنایهًوجه تسمیه ٔ آن را به این نحو معین کرده است که چون اهل آنجا در وقتی که دشمن برای آنها بهم میرسید در زیر زمین پنهان میشدند، ازین جهت به این اسم موسوم شده است که «ته ران » یعنی زیر زمین میرفته اند. چون کتابی از معجم البلدان و آثارالبلاد معتبرتر نمیباشد، دیگر لازم نیست بخود زحمت بدهید و بسایر کتب رجوع کنید، بخصوص کتاب شما فارسی است و تاء منقوطه هم در فارسی استعمال شده است، زحمت شما را دوستدار کم کرد - انتهی.
مؤلف گوید پس از تمسک و استناد بچنین سندی متین اظهار میدارد که این شهر که اکنون دارالخلافه و پای تخت ایران، و محل سریر مهرمسیر اعلیحضرت مالک الرقاب و ولی نعمت کل ممالک محروسه است واقع در عراق عجم و سابق بر این قریه ای بوده از قراء ری که فاصله ٔ مابین هردو زیاده از یک فرسخ نبوده. هوای طهران به اتفاق جمیع علمای جغرافی سالم تر است از ری، و همان میوه جات که در ری یافت میشد درین شهر بعمل می آمده. اینکه ابتدا این آبادی را بانی کیست و چند قریه بوده مجهول است. از مسافرین عرب ابن حوقل و مسعودی که نهصد سال قبل بسمت ایران مسافرت نموده و ری را مفصلاً دیده و سیاحت کرده و وضع و هیئت شهر و حومه را نوشته از طهران اسمی نبرده اند، کتب جغرافی عرب که ذکری از طهران در آن شده منحصر است به آثارالبلاد و معجم البلدان و چنانکه ذکر کرده اند در زمان این دو نفر بیوتات این شهر در زیر زمین بوده، چندی بعد از این دو نفر قاضی عمادالدین ابویحیی زکریابن محمدبن محمود الانصاری که در ششصدوهشتادودو هَ. ق. وفات کرده کتابی موسوم بعجائب البلدان تصنیف نموده، در آن کتاب همین قدر ذکر مینماید که: طهران قریه ای است معظم جزو ایالت ری دارای باغات زیاد و در آن باغات اشجار میوه دار غرس شده و سکنه در خانه های سرداب مانند متوطنند، همین که دشمنی به ایشان حمله آرد بدان خانه های تحتانی پناه جسته و هر قدر محصور بودن آنها امتداد یابد بسبب کثرت آذوقه که از فرط احتیاط ذخیره کرده اند آسوده اند و بیرون آوردن ایشان از آن اماکن غیرمقدور است و چون دشمن مأیوس شد و معاودت کرد از زیر زمین بیرون آمده اطراف و جوانب شهر بلکه شوارع و طرق عام را که محل عبور و مرور قوافل و مترددین است فروگرفته به راهزنی و قتل و غارت مشغول میشوند، و دائماً بسلطان عصر یاغی و با عساکر او در زد و خوردند و مالیات خود را به زر مسکوک نیمپردازند، بلکه در عوض نقود و وجوه رایج خروس و مرغ میپردازند و با آنها باید برفق و مدارا حرکت کرد نه تسلط و حکم. زراعت آنها با بیل است با گاو زمین را شخم نمیکنند بلکه مطلق دواب و اغنام و احشام نگه نمیدارند که مبادا وقت محصور شدن بغارت برند.
حاجی خلیفه موسوم بمصطفی بن عبداﷲ چلبی ملقب بکاتب در جهان نامه ٔ خود شرحی از طهران نوشته و اهالی آن را وحشی و بیرحم خوانده است. یاقوت حموی و عبدالرشیدبن صالح بن نوری معروف به باکوئی و حمداﷲ مستوفی و احمد رازی صاحب تذکره ٔ هفت اقلیم که از مصنفات سنه ٔ هزارودو هَ. ق. است از میوه جات طهران توصیف کرده اند. احمدرازی در همین کتاب یعنی در تذکره ٔ هفت اقلیم گوید طهران بواسطه ٔ انهار جاریه و کثرت اشجار مثمره و باغات منزهه نظیر بهشت است خاصه بلوک شمیران که در شمال این قریه واقع است و از کمال خضرت و صفا و نضرت و بهااز حیز توصیف بیرون است. بلوک شمیران که به شمع ایران معروف بوده و بهترین ِ ییلاقات دنیاست. و نیز احمد رازی گوید: در دوفرسخی طهران قریه ای است معروف به کن سولقان که از زیادتی آبهای جاری و فواکه لطیفه و لطافت هوا ببستان پریان بیشتر شبیه است. بهترین میوه جات کن و سولقان گلابی و هلو است و احمد رازی مبالغه درتوصیف این دو میوه کرده بلکه میگوید بقدری که زبان برای دهان لازم، خوردن گلابی و هلوی کن و سولقان هم بهمان اندازه لزوم دارد. خلاصه اغلب مسافرین مسطور اراضی طهران را حاصلخیز و دارای باغات میوه خوب نوشته اند.
این شهر که الاَّن مقر خلافت عظمی است در زمان شاه طهماسب صفوی ابن شاه اسماعیل بواسطه ٔ کثرت میاه و اشجار و مکانتی که داشت محل توجه شده شاه طهماسب در سنه ٔ نهصدوشصت ویک هَ. ق. حکم کرد باروئی دور او بنا کردند که ششهزار گام دوره ٔ او بود و بعدد سور مبارکه ٔ قرآنی صدوچهارده برج برای بارو قرار دادند و در هر برجی یک سوره از سور قرآن مجید دفن کردند. چهار دروازه برای شهر ساختند و خندق دور بارو اتصال یافت با اراضی رمل زار و چون خاک خندق کفایت ساختن قلعه و بروج را نکرد از دو چال خاک برداشتند، چال میدان و چال حصار و از همان وقت این دو محل به این دو اسم موسوم شد. و دروازه ٔ دولت دروازه ٔ ارگ است که از بناهای افاغنه میباشد به این معنی که هر جا در ممالک محروسه ارگ بنا شده افغان بنا کرده ویک طرف آن را بصحرا وصل کرده که راه گریز باشد. امادر زمان سلطنت صفویه عمارت سلطنتی درین شهر ساخته نشد بلکه شاه عباس بزرگ سفری که بخراسان میرفت در طهران مریض شد و لعنت کرد کسی را که از خارج شهر طهران داخل این شهر شود و شب را در آن بیتوته کند. بعضی مورخین بر اینند که این لعن شاه عباس نه برای مریض شدن در طهران بوده بلکه بعلت وحشیگری و پذیرائی بد مردم این سرزمین از شاه عباس بوده. بهرحال اول پادشاهی که بیگلربیگی برای طهران و بلوکات او تا فیروزکوه معین کرد شاه عباس بود. پیرو دلاواله که در سال هزاروششصدوهجده م. مطابق هزاروبیست وهشت هَ. ق. به ایران سفرکرد و اول مسافر فرنگی است که از طهران عبور کرده مینویسد طهران از کاشان بزرگتر ولی تعداد سکنه ٔ آن کمتر از سکنه ٔ کاشان است. یک ثلث از زمین داخل حصار بیوتات و دو ثلث دیگر باغاتست. در قسمت بیوتات نیز در جمیع کوچه ها خیابان مانند درخت چنار غرس کرده اند و دور دائره ٔ تنه ٔ چنار بقدری است که چهار نفر که دست بهم بدهند به اِشکال میتوانند یک درخت را بغل کنند. این مسافر مینویسد: چنانکه اسلامبول بواسطه ٔ زیادتی درختهای سرو نزد بعضی مسافرین به سروستان معروفست طهران نیز باید به چنارستان موسوم باشد. این مسافر در طهران ابنیه ٔ عالیه ندیده که در سیاحتنامه ٔ خود ثبت کند... رضاقلیخان صاحب روضه الصفای ناصری، رَوَّح َ اﷲ روحه، مختصری از تاریخ طهران را در کتاب مسطور نگاشته، ما همان را بعینه بی رعایت سجع و قافیه مینگاریم:
طهران و مهران دو قریه بودند، بعد از خرابی ری، بازماندگان آن ناحیه بطهران جمع شده سکنی گرفتند، شاه طهماسب بن شاه اسماعیل صفوی که قزوین را پای تخت خود قرار داده بود، چون جد اعلای صفویه سیدحمزه در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی نَوَّرَ اﷲ مرقده، مدفون بود گاه گاه بزیارت آن مراقد شریفه تشرف میجست، و حین عبور و مرور در حوالی طهران شکار میکرد، و کم کم به آبادی طهران رغبت کرده، باروی محکمی دور طهران کشید، پس از انقراض صفویه و افشاریه کریمخان زند بواسطه ٔ منازعه با سلطان محمدحسن شاه و نزدیک بودن این شهر بطبرستان و مازندران و استراباد که مقرسلطنت آن پادشاه بود صلاح خود را در توقف بطهران ندید ولی در آبادی آن کوشید...
توضیح، قنات مهرگرد که در ارگ جاری و دهنه ٔ آن در عمارت معروف به سرچشمه است متعلق بقلعه ٔ مهران و خیلی آباد بوده، گرد در لغت قدیم بمعنی آباد و معرب میشود به جرد، مثل: داراب گرد و داربجرد. روز یکشنبه ٔ یازدهم جمادی الاولای هزارودویست هَ. ق. که روز نوروز بود، حضرت آقامحمدشاه قاجار، در طهران جلوس کرد، سکه زدند و خطبه خواندند... و از آن وقت این شهر را دارالخلافه خواندند، و پایتخت سلسله ٔابدپیوند قاجاریه گردید.
در سال یکهزارودویست وبیست ودو هَ. ق. ژاک موریه نایب بسفارت انگلیس بایران آمد. این مسافر در سفرنامه ٔ خود مینویسد: پایتخت حالیه ٔ ایران طهرانست. دور باروی این شهر از چهار میل و نیم الی پنج میل است. این شهررا شش دروازه است که سردر و جوانب آنها را کاشی کاری کرده صورت ببر و حیوانات دیگر را در کاشیها نقش کرده اند، در سمت شمال غربی طهران بعضی یکه برجها در حوالی باروست که در یکی از آنها یک لوله ٔ توپ و یک زنبورک دیدم. شهر طهران ببزرگی شیراز ولی بیوتات و ابنیه ٔ آن کمتر از شیراز است. عمارات طهران چندان خوب نیست، زیرا که غالباً با خشت خام بنا شده و شباهت آنها به ابنیه ٔ عالیه کمتر است. تنها بنائی که قابل ملاحظه و تعریف است مسجد شاه میباشد که ناتمام است، و غیر از این مسجد شش مسجد کوچک در طهران هست که قابل ذکر نیست. این شهر سه چهار مدرسه ٔ بزرگ بیشتر ندارد. افواهاً میگویند صدوپنجاه کاروانسرا و بهمین شماره حمام در طهران هست. دو میدان بزرگ یکی در شهر و یکی در ارگ طهران است. دو عمارت ییلاقی سلطنتی این شهر راست، یکی قصر قاجار یکی نگارستان که تازه بنا مینمایند. هوای طهران بجهت نزدیکی آن بکوه البرز و دریای خزر که پشت کوه البرز است مختلف میباشد و در تابستان نهایت ناسازگاری را دارد. زمین شهری است و بارطوبت و شوره زار است. فصل گرما جز عجایز و عجزه در شهر نمیمانند. آب طهران نیز تعریفی ندارد. (مرآت البلدان ج 1 صص 508-532 که آنچه در طی 24 صفحه بود راجع به جغرافیا و آبادی طهران ثبت گردید).
آقای میرزا عبداﷲخان مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من » آورده: برای انتخاب این شهر ده بیست هزار نفری جهت پای تخت جز نزدیکی این شهر به بلوکات نسبهً حاصلخیز و قرب جوار آن به مسکن ایل افشار ساوجبلاغ و عرب ورامین که هواخواهان او [شاه طهماسب] بوده اند و همچنین نزدیکی به استراباد ومازندران که در حقیقت ستاد نیروی او بوده است راهی نمیتوان فکر کرد... خندق و دیوار دور عمارت سلطنتی که حد شمالی آن میدان سپه و شرقی آن خیابان ناصرخسرو و جنوبی آن خیابان بوذرجمهری و غربی آن خیابان جلیل آباد (خیام) بوده و پشت خندق دیوار قطور بلندی از گل داشته است شاید از کارهای آقامحمدخان باشد. دوره ٔ شهر طهران دیواری از زمان شاه طهماسب دوم صفوی داشته است. کندن خندق و بزرگ کردن طهران از کارهای آقامحمدخان است. درهرحال حدود آن از سمت شمال خیابان برق و سپه و از سمت غرب خیابان شاهپور و از جنوب خیابان اسماعیل بزاز (مولوی) و از مشرق خیابان ری بوده است.
در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه، احتیاج به بزرگ کردن شهر پیدا شد و خندق از سمت شمال بخیابان شاهرضا و ازسمت مغرب بخیابان سی متری تغییر یافته است، چون در سمت مشرق و جنوب بجای خندق ناصری خیابانی هنور کشیده نشده، تحدید آن به اسم و رسم ممکن نیست، ولی اجمالاً انبار غله از طرف جنوب نزدیک بخندق بوده و حد مشرقی شهر به اکبرآباد امروز منتهی میشده است که در دوره ٔ پهلوی خندقها پُر و شهر طهران بعظمت امروزه ٔ خود رسیده است. (تاریخ زندگانی من ج 1 صص 25- 26). و نیز از آثار حاج میرزا آقاسی گوید: یکی از کارهای مهم فلاحتی حاج میرزا آقاسی کشیدن نهری از رودخانه ٔ کرج برای یافت آباد و وسفنارد است که بعدها موجب آبادی کلاک و گرم دره و میان جوب و عده ٔ زیادی از دهات که امروزه ازین نهر مشروب میشوند شده است. این نهر را حاج میرزا آقاسی بوسیله ٔ سربازی فوج خلج قم کنده است. آبی هم که امروز از کرج بطهران می آید، تا سه چهار کیلومتر از همین نهر است و بعد به نهر علیحده میافتد و بالاخره از مجرای زیرزمینی بشهر طهران میرسد. آوردن این آب بطهران هم یکی از کارهای بسیار بسزای دوره ٔ رضاشاه است که طهران را به این عظمت رسانده است. از رودخانه ٔ جاجرود هم نهری برای امین آباد نزدیک شهرری کنده که در دامنه ٔ کوههای شمالی بهنام پازکی ورامین آثار آن باقی است ولی این نهر بواسطه ٔ گود بودن کف ِ دهنه ٔ رودخانه ٔ جاجرود آبی نشده [ظ: آفتابی نشده] و معلوم میشود حاجی خیال داشته سدی جلو دهنه ببندد که آب بالا بیاید و به نهر بنشیند که روزگار مجالش نداده و کار نیمه تمام مانده است. (شرح زندگانی من ج 1 ص 69). و نیز درکتاب مزبور در موضعی دیگر گوید، بازار و سرای امیر از بناهای میرزا تقیخان امیرنظام است، در ایالات و ولایات نیز از عمارات دولتی تعمیر بسزائی کرده و هر جا بساختمان جدید حاجت داشته است ساخته و در داخله ٔ شهرها قراولخانه های زیاد برای توقف سرباز در سر چهارراهها بنا کرده است که هر یک گنجایش بیست نفر سرباز داشت که با افسر خود همیشه مواظب حفظ نظم در محله باشند. (شرح زندگانی من ج 1 ص 100).
و نیز در ج 3 همان کتاب در شرح آثار رضاشاه پهلوی آورده که: اول کار اساسی که برای آبادی شهر [تهران] کردند، آوردن آب کرج بطهران بود. من در ضمن کارهای فلاحتی حاج میرزا آقاسی در ج 1 ص 69 اشاره ای به این کار شایان تحسین دوره ٔ رضاشاه کرده ام و خواننده ٔ عزیز میداند که مقداری بر آب یافت آباد احداثی حاج میرزا آقاسی افزودند و بعد از سه چهار کیلومتر این نهر را دو شاخ کرده، شاخه ٔ جدید را برای شهر طهران تخصیص دادند و بعد از طی دو سه کیلومتر آب این نهر را بمجرای زیرزمینی انداختند و از شمال شهر وارد طهران کردند.
طهران، قنواتی که اکثر آنها مثل سرچشمه و حاج محمدعلی و نظامیه و سنگلج و قنات شاه وقف بر محلات شهر بود از قدیم داشت، ولی از زمان ناصرالدین شاه، بشرحی که در ج 1 ص 26 و 350نوشته ام که شهر را بزرگ کرده بودند، قنات تازه ای ایجاد نشده بود. درست است که باغاتی مانند لاله زار و نگارستان و سردار که از خود قنات داشتند نیز متروک شده بود ولی آب این قنوات همین قدر بود که خانه هائی را که در اراضی همان باغات ساخته بودند مشروب کنند و مابقی شهر جدید بی آب بود. بعضی مانند امین الدوله و قنات معینیه قنات خرابه هائی در شمیران پیدا کرده و آنهارا دائر نموده و بشهر آوردند ولی باز هم کفایت شهر را نمیداد، و حتی محله های داخل شهر قدیم هم بواسطه ٔ مزاحمتهای ساختمانهای جدید که گاهی از قنوات قدیم استفاده و شلتاق میکردند گرفتار تنگ آبی شده بودند. این نهر وزیرسو که شصت هفتاد سنگ آب از کرج به طهران میرساند، مایه ٔ آبادی محلات خارج شهر قدیم، و موجب ایجادخانه های جدید در ریگستانهای شمال شهر شد. خندق ناصرالدین شاهی را پر کردند و طهران بعظمت امروز رسید سهل است، این عمل موجب رفاه مزارع و باغات شمال شهر که در شمال نهر آب کرج واقعند نیز گردید، زیرا دیگر اهالی شهر احتیاجی به آب نداشتند که به زور پول و با رضایت مالکین آنها را خشکانده آب آنها را بشهر بیاورند.
بعد از این اقدام اساسی نوبت به وسیع کردن خیابانهای سابق و ایجاد خیابانهای جدید رسید. جزقدرت و اراده ٔ پهلوی با هیچ زور و زری ممکن نبود این توسیع و ایجاد صورت بگیرد. خانه ٔ اعیان بود یا خانه ٔ بیوه زن، مسجد بود یا مدرسه، متعلق بداخله بود یا خارجه، باغ سفارت بود یا عمارت دولتی، همین که داخل خط فرضی خیابان واقع میشد بخرابی مبتلا میگردید و بهرکیفیتی که بود، مقصود که گشایش خیابان تازه یا وسعت دادن خیابان سابق باشد حاصل میگشت.
بعد از اینها به اسفالت ریزی سنگفرش خیابان ها پرداختند و از میدان توپخانه که تغییر اسم داد و بمیدان سپه معروف گشته بود کاررا شروع کردند و خیابانها یکی بعد از دیگری اسفالت شد، اسفالت ریزی به خیابانهای فرعی و بعضی از معابر وکوچه ها هم رسید، حتی از شهر هم گذشت و از جانب جنوب تا کهریزک و از جانب مغرب تا نزدیکی کرج و از سمت شمال در دو خط تا تجریش راههای خارج شهر را هم اسفالت ریزی کردند.
برای ساختمانهای طرفین خیابانها هم مقرراتی وضع شد که تخلف از آنها برای احدی امکان پذیر نبود. ابتدا تصور میکردند این ساختمانها اگر متحدالشکل باشد بهتر است، ساختمانهای دوطبقه ٔ خیابان برق با ایوانهای فوقانی که نزدیک میدان سپه روبروی بانک انگلیس ساخته شد نتیجه ٔ این تصور خطای بوذرجمهری رئیس شهرداری وقت بود، بعد که بزشتی یک نواختی برخوردند، صاحب ملکها را در انتخاب اسلوب آزاد گذاشتند، و همین آزادی و رقابت جبلی بشری موجب شد که هرچه تاریخ ساختمان جلوتر می آید بناها زیباتر میشود. بناهای خیابان شاهرضا که از همه جدیدالاحداث تر است دلیل این گفته میباشد.
عمارات زیاد سلطنتی در خیابان کاخ و حول و حوش ساختمانهای دولتی مانند کاخ دادگستری و کاخ مالیه و عمارات وزارت داخله و صحیه و اداره ٔ ارزاق، ثبت اسناد و شهربانی و ابنیه ٔ وزارت جنگ و باشگاه افسران و بانک ملی و وزارت کشاورزی و اپرا و عمارت وزارت خارجه و ساختمان بیمه ٔ ایران و دهها بنای عالی دیگر که همه به امر این پادشاه ساخته شده است برای سایرین سرمشق شد.
امروز اگر در پس کوچه های پائین شهر هم بخواهند عمارت کهنه ای را خراب و بجای آن ساختمانی کنند اسلوب جدید را حکماً رعایت مینمایند و بسا دیده میشود که در میان خانه های خشتی یک طبقه ٔ قدیمی عمارات دو سه طبقه ٔ آجری و حتی سیمانی ساخته و افراخته شده است، بطوری که میتوان به ضرس قاطع گفت ولو در محله های پائین شهر هم دیگر هیچکس خانه ٔ جدید با خشت و گل نمیسازد وحدّاقل مصالح ساختمانهای امروزه آجر و گچ شده و کمتر بنای تازه ای است که بام آن کاهگلی باشد. در داخل ابنیه هم لوله کشی آب و برق از لوازم زندگی و تمام این بهبودیها در زندگی شخصی مرهون همین اقدام شاه سابق است. (شرح زندگانی من ج 3 صص 324-326).
و نیز در ج 3 همین کتاب آورده که: دیگر از کارهای خوب و شهرداریهای دوره ٔ رضاشاه، درختکاری خیابانهاست. خیابانهای قدیم عرض و طول و پیاده و سواره روی نداشت که در آنهادرختی کاشته شود، بر فرض اگر خیابانی مثل خیابان دروازه ٔ دوشان تپه و امیریه نسبهً عریض هم بود آبی نبودکه منظماً بدرختی بدهند بر فرض آنکه پاره ای از صاحبخانه ها عنایتی مبذول میداشتند و درختی میکاشتند، شاگرد خرکدارها که برای راندن خرهای خود حاجت به چوبدستی داشتند با بچه های ولگرد که میخواستند با اسب چوبی سوار شوند نهالهای کاشته ٔ صاحبخانه را نمیگذاشتند بزرگ شود، بر فرض اینکه از صد تا صاحبخانه یکی به درختکاری در حریم خانه ٔ خود اقدام میکرد و از صد تا درخت کاشته ٔ او یکی سایه افکن میشد، تازه گرفتار تطاول و تعدی سپورهای دوره ٔ مشروطه می گردید که تسمه از گرده ٔآنها کشیده، درختهای سایه افکن را بهیزم تبدیل میکردند.
رضاشاه پهلوی، عنایت خاصی به درختکاری داشت. هر سال در فصل بهار بلدیه مکلف بود آنچه از درختهای کاشته ٔ سال قبل بواسطه ٔ بی توجهی رفتگرها خشک شده بود و سالی نبود که در یکی دو سه تا از خیابانهای عقب مانده یا جدیدالاحداث درختکاری اولیه صورت نگیرد. این درختکاری بخیابانهای خارجی شهر هم رسید و خیابان از طهران به شمیران که یکی به سعدآباد و دیگری به تجریش میرود و در سرپل بهم می پیوندد. و در طرفین دو نهر تنگ درز درختکاری شده مخصوصاً خیابان پهلوی که بفاصله ٔ هر دو متر یک درخت چنار و بعلاوه در هر سی چهل ذرع فاصله، یک بوته ٔ گل سرخ کاشتند. مواظبت این پادشاه در این امر بقدری بود که در زمستان 1319 امر داد بلدیه پای درختهای خیابان پهلوی را از سمت بیرون نهر بعمق یک متر و نیم گودبرداری، و با کامیون از طهران کود حمل و کنده ها را پر کردند. (قسمت 1 از ج 3 شرح زندگانی من صص 327- 328). آقای کیهان در ج 2 جغرافیای خویش که مخصوص قسمت جغرافیای سیاسی است مینویسد:این ایالت [ایالت طهران] از شمال محدود است به مازندران، و از مشرق به سمنان و از جنوب به قم و کویر و از مغرب به قزوین و ساوه، طول آن از مشرق به مغرب (غرق آباد تا فیروزه کوه) 260 و عرض آن از شمال بجنوب (از گردنه ٔ کندوان تا دریاچه ٔ قم) 120 کیلومتر، و مساحت آن در حدود 31000 کیلومتر مربع است.
خلاصه ٔ اوضاع طبیعی: در شمال طهران کوه البرز از مغرب به مشرق امتداد یافته و از شمال غربی شعبه ای از کوههای مرکزی تا شمال دریاچه ٔ قم ممتد شده و از مشرق از فیروزکوه رشته ٔ دیگری تا کویر امتداد یافته و بین این سه رشته جلگه ٔ وسیعی است که ولایات طهران را تشکیل داده و آبادیهای آن در زاویه های شمال غربی و شمال شرقی و دامنه های شمالی واقع شده است. بطور کلی طهران را از نظر طبیعی میتوان به دو قسمت تقسیم کرد: اول - قسمت کوهستانی، دوم - قسمت جلگه ای که دنباله ٔ آن بزمینهای بیحاصل و کویر محدود میشود.
1- قسمت کوهستانی: از سرچشمه ٔ رودهای حبله رود و جاجرود و کرج شروع شده و به جلگه ٔ طهران ختم میشود ولی آب بعضی قسمت های کوهستانی که فعلاً جزء ایالت طهرانست وارد بحر خزر میشود مانند طالقان و دره ٔ لار.
2- جلگه ٔ طهران: از رسوبات رودهای فوق تشکیل یافته و در آن شعبی از جبال شمالی بجنوب پیش رفته مانند کوه های قره گچ و کوه نمک و کوه سه کوه در مشرق سه پایه و بی بی شهربانو در مرکز کوههای بقادر و کوه نمک نزدیک رباطکریم و کوه حسن آباد که بعضی قسمتهای آنها تا کویر پیش میرود. در قسمت غربی این جلگه دره ٔ طویلی است که از حوالی قزوین شروع شده و رودهائی ماند ابهررود کردان کرج و غیره ازشمال غربی به جنوب شرقی در آن جاری و بواسطه ٔ رسوبات خود نواحی زراعتی ساوجبلاغ و شهریار و غار و قسمتی از ورامین را تشکیل داده اند، در ورامین و خوار رسوبات رودهای مذکور ضمیمه ٔ جاجرود میگردد.
آب و هوای ناحیه ٔ کوهستانی سرد و دارای بارندگی بیشتر و بهمین واسطه هوای آن در تابستان لطیف است. ناحیه ٔ جلگه را میتوان به دو قسمت کرد: قسمت شمالی آن که در دامنه ٔ کوهها واقع است دارای آب و هوای معتدل و تا حدی از بارانهای کوهستانی بهره مند میشود. قسمت جنوبی که بکلی خشک و باران آن کم و فقط از آب رودها استفاده میکند، بنابراین از قسمت کوهستانی شمالی رودها و جویبارهای متعدد تشکیل شده بسمت جنوب میروند و مهم ترین آنها و از مشرق بمغرب عبارتند از: حبله رود که از فیروزکوه سرچشمه گرفته خوار را مشروب میکند. جاجرود که از کلون بسته سرچشمه گرفته و پس از ضمیمه شدن به رود دماوند جلگه ٔ ورامین را مشروب میکند. رود کرج که سرچشمه ٔآن نیز از کلون بسته است و قسمتی از آب آن بطرف شهرطهران رسیده ولی بستر طبیعی آن بطرف شهریار و پشاپویه متوجه است. ابهررود از جنوب قزوین شروع شده و به اسم رود شور وارد مسیله میشود.
تقسیمات حکومتی طهران از قرار ذیل است: 1- طهران و حومه 2- فیروزکوه 3- دماوند 4- لواسان و رودبار و لورا و شهرستانک 5- طالقان 6- خوار 7- ورامین 8- غار و پشاپویه 9- شمیران 10- کن و سولقان وارنگه 11- ساوجبلاغ 12- شهریار.
1- طهران و حومه: از شمال محدود است بشمیران و از مشرق و جنوب به غار و از مغرب به کن. طول آن از شمال بجنوب 12 و عرض آن از مغرب بمشرق 18 کیلومتر و مرکز آن شهر طهران پای تخت ایران است.
جغرافیای تاریخی طهران: وجه تسمیه ٔ آن معلوم نیست و نویسندگانی هم که راجع به کلمه ٔ طهران تحقیقاتی نموده اند اغلب بعقیده ٔ خود اظهاراتی کرده که هیچکدام مأخذ صحیحی ندارد، همین قدر معلوم است که طهران یکی از قرای کوچک ری بوده. اصطخری و ابن حوقل و مسعودی اسم طهران را در کتب خود ذکر کرده اند. در سنه ٔ 561 هَ. ق. مادر ارسلان سلجوقی در موقع حرکت از ری به نخجوان در دولاب که نزدیک دولاب است توقف کرده است.
نویسندگان مذکور طهران را دارای باغ های میوه و خانه های پست و زیرزمینهای متعدد دانسته اند. اهمیت تهران از وقتی شروع شده که شهرهای مهم مجاور آن مانند ری (که در سال 617 هَ. ق. به دست مغول ویران شد) خراب گردیده در موقع کشمکش تیموریان و غیره تهران چندان اهمیتی نداشت و فقط از زمان صفویه یعنی در دوره ٔ شاه طهماسب اول دیواری بر اطراف که دارای چهار دروازه و چهارده برج بود کشیده شد و بازاری ساخته شد برای بنای ارگ اولیه از دو نقطه ٔ شهر که اسم خود را به دو محله ٔ شهر داده اند خاک برداشته شد، یکی چال میدان و دیگری چال حصار در 998 هَ. ق. شاه عباس کبیر در موقعی که به سرکوبی عبدالمؤمن خان ازبک میرفت در تهران مریض شد و مرض او مانع حرکتش گردیده ازبکها مشهد را مسخر کردند و شاه عباس بهمین جهت از طهران متنفر گردید معهذا باغی در آن بنا کرد موسوم به چهارباغ ارگ فعلی تهران قبل از هجوم افغانها شاه سلطان حسین مدتی در تهران توقف کرد ولی همین که افغانها نزدیک شدند بمازندران گریخت و تهران مقاومت شدیدی کرد و عده ای از افغانها کشته شدند.
پس از شکست اشرف در مهماندوست افغانهائی که در تهران بودند، شهر را غارت کردند و عده ٔ کثیری را کشتند و به اصفهان فرار کردند و شاه طهماسب به طهران آمد.
در 1154 هَ. ق. نادرشاه تهران را به پسر خود رضاقلی میرزا به تیول داد و در 1171 محمدحسنخان قاجار پس از شکست از کریم خان زند به طهران آمد و قشون او بکلی متفرق شد و کریمخان یکی از سردارهای خود موسوم به شیخعلی خان را با کمک محمدحسن خان دولو به تعقیب او فرستاد و محمدحسن خان قاجار مغلوب و مقتول شده کریم خان با قشونش در 1172 وارد تهران شد و با احترامات کافی محمد حسنخان را در حضرت عبدالعظیم بخاک سپرد. سال بعد امر داده شد که عمارتی برای دارالحکومه بسبک ساسانیان و دیوانخانه و قراولخانه ساخته شود، و بنای باغ جنت را به کریمخان نسبت میدهند. ظاهراً کریمخان درصدد آن بوده است که تهران را پای تخت خود قرار دهدو در همین محل آغامحمدخان قاجار را از مازندران بحضور کریمخان آوردند و با کمال رأفت و مهربانی با او رفتار کرد ولی آغامحمدخان بعدها بجای این بلندهمتی از شدت قساوت جسد کریمخان را از شیراز به طهران منتقل کرده در پای یکی از پله های عمارت خود دفن کرد که هرروز آن را لگدکوب کند. ولی در عهد پهلوی به پاس احترام خدمات کریمخان استخوانهای او را با احترام بیرون آورده و در حضرت عبدالعظیم دفن کردند. در 1176 کریمخان از پای تخت نمودن طهران منصرف شده و حکومت آن را به غفورخان داده و شیراز را پای تخت قرار داد. از کتب قدیم جغرافیائی چنین استنباط میشود که شهر طهران ابتدا در قسمت جنوبی بنا شده و خانه های پستی داشته که شبیه به غار بوده است و بعدها کم کم از طرف شمال توسعه یافته و منازل را بیشتر به سرچشمه ٔ قناتها نزدیک کرده اند. از بناهای قدیم قبل از زندیه و متعلق به آن چیزی باقی نمانده و بنای این شهر بیشتر از زمان قاجاریه باقی مانده و 1175 هَ.ش. شهر تقریبا از نو ساخته شده و ابتدا بصورت مربعی بوده، مساحتش قریب به پنج کیلومتر مربع، ولی نصف آن بیشتر دارای ساختمان نبوده، و جمعیت آن با نظامیان فقط 15000 تن بوده، در زمان آغامحمدخان قصوری در ارگ ساخته شد و تخت مرمر که بیشتر اثاثه و مصالح آن را از قصر کریمخانی شیراز آورده بودند در آن موقع ساخته شد، پانزده سال بعد از آن تاریخ، طهران توسعه یافته و جمعیت آن به پنجاه هزار نفر رسید و محیط شهر هفت الی هشت کیلومتر شد، ولی بواسطه ٔ گرمای فوق العاده ٔ تابستانی جمعیت آن در موقع تابستان فقط 10000 تن و بقیه به کوهستانات شمالی میرفتند، در این وقت شهر دارای حصار و خندقی بوده، ولی این حصار از نظر دفاع با اسلحه ٔ جدید نمیتوانسته است مقاومت نماید، همچنین شش دروازه و سی مسجد و مدرسه وسیصد حمام داشته. در 1195 هَ. ق. سه دروازه به آن اضافه شد و جمعیت آن به 70000 تن بالغ گردید. در زمان فتحعلیشاه ابنیه ٔ دیگری ساخته شد، در 1223 هَ. ق.قطر شهر از مشرق بمغرب 3800 متر، و از شمال بجنوب 900 تا2450 متر، و مساحت آن قدری بیش از هشت کیلومتر مربع میشده، دیوار ارگ در قسمت شمالی بدیوار شهر متصل میشده، و در خارج دیوار باغهای وسیع بوده، و پرجمعیت ترین محلات در جنوب شرقی ارگ در محلی که امروز موسوم به دروازه ٔ شاه عبدالعظیم میباشد، بوده است. دروازه های شهر درین دوره، شش باب و یک میدان موسوم بمیدان شاه در جنوب ارگ داشته و بناهای مهم آن، مسجد شاه، و امامزاده زید، و امامزاده یحیی بوده. تاریخ اتمام مسجد شاه، در 1224 هَ. ق. و کتیبه های آن بخط محمد مهدی است، بنای آن قریب 31 سال طول کشید. در 1226 هَ.ش. جمعیت در تابستان 80000 و در زمستان 120000 تن بوده است. از 1248 تا 1253 شهر تغییرات کلی یافت و ازهمه طرف وسعت پیدا کرد، خندق قدیمی و دیوارها را برداشتند و خندق جدیدی بشکل هشت ضلعی حفر شد و این خندق از روی خندق شهر پاریس ایجاد گردید ولی استفاده ٔ نظامی بهیچوجه از آن نشد، فقط دروازه های آن برای تفتیش ورود و خروج مسافرین و حیوانات و خندق آن برای جلوگیری سیلهای ناگهانی البرز بسیار مفید بوده است. دروازه های اصلی شهر دوازده باب و دروازه ٔ قدیمی تا مدتی در داخل شهر باقی بوده، ولی اسامی آنها را به دروازه های جدید اطلاق کردند. محیط خندق شهر 19596 متر و مساحت داخلی خندق 195 کیلومتر مربع است. در نزدیک دروازه دولت قدیم میدان توپخانه (میدان سپه فعلی) بطول 247 و عرض 110 متر ساخته شد که سابقاً در قسمت تحتانی دارای انبارهای توپ و در قسمت فوقانی محل توپچی ها بوده ولی فعلاً در شمال آن عمارت بلدیه، در مشرق عمارت بانک شاهنشاهی، در جنوب عمارت پست و تلگراف، و در مغرب آن عمارت نظمیه است. در مرکز میدان مزبور سابقاً باغچه و حوضی بوده و در اطراف آن توپهائی که از پرتغالیها در زمان صفویه گرفته شده بود قرار داده بودند ولی فعلاً بجای آن باغچه ٔ مصفائی یا گلخانه ٔ بلدی و فواره ها ایجاد شده، و در اطراف این میدان سابقاً شش دروازه بوده که به شش خیابان مربوط میشده ولی آن دروازه ها را برداشته و خیابانهای شرقی و غربی و جنوبی آن را عریض نموده اند.
تفرجگاههائی که سابقاً از دروازه ٔ بیرون بوده، پس از حفر خندق جدید جزء شهر شده مانند باغ لاله زار و باغ وحش و باغ سردار و نگارستان و پس از توسعه ٔ سفارتخانه های خارجی که سابقاً در مرکز شهر بوده به قسمت شمالی منتقل شدند ولی بازار همان در محل اصلی یعنی در جنوب ارگ باقی ماند.
از بناهای قابل ذکر تهران مسجد سپهسالار از بناهای حاج میرزا حسینخان سپهسالار است که مجلس شورای ملی به آن متصل و اصلاً از بناهای سپهسالار بوده و تغییراتی جزئی در آن داده شده، مسجد شاه و مسجد جامع و مسجد شیخ عبدالحسین و مدارس قدیمه از قبیل مسجد مروی و مدرسه ٔ صدر و مدرسه ٔ مادر شاه و غیره هم از بناهای بالنسبه معتبر است. از بناهای جدید که اخیراً ساخته شده بنای بانک شاهنشاهی است که سردر آن را با کمال زیبائی کاشی کاری کرده اند. ترقیات اخیر تهران از حیث مؤسسات جدید عبارتست از مؤسسات بلدی مانند: صحیه و معاونت عمومی مریضخانه ها، دارالمجانین، پستهای امدادی، پرورشگاههای کودکان، مدرسه ٔ صنعتی، آسایشگاه ناتوانان، دارالرضاعه، ساختمانها و گردشگاههای عمومی مانند: باغ ملی (در محل میدان مشق) و باغ فردوس (در محل قبرستان سرقبر آقا) و مخصوصاً تهیه و تأمین آب شهر که شرح آن مفصلاً بقرار ذیل است: آب مشروبی طهران، قبل از تشکیلات بلدیه ٔ فعلی (سال 1300 هَ. ش.) مسؤولیت شرب شهر را اشخاص غیرمسؤول عهده دار بودند و هیج قاعده و قانونی در امور شرب منظور نمیشد، و در واقع منازل و باغات اقویاء و صاحبان نفوذ اغلب سیراب، و ضعفاءو طبقه ٔ متوسطه همیشه در زحمت بودند. حق الشربی که از مردم گرفته میشد مطابق هیچ روش عادلانه ای نبود، بعداز آنکه بلدیه مسؤولیت شرب شهر را تقبل کرد با اعتراضات حق و باطلی مواجه شد و همیشه درصدد بود که از روی اصول صحیحی آب مشروب شهر و وضع تقسیم و اخذ حق الشرب را تصحیح کند تا آنکه در برج عقرب 1303 هَ. ش. کمیسیونی مرکب از نمایندگان فنی وزارت فوائد عامه و قشون و بلدیه انعقاد یافت و بهترین طریقه ٔ علمی و عملی را که برای اخذ حق الشرب تشخیص دادند مساحی محلهای مشروبی شهر بود. درنتیجه ٔ این تصمیم دوازده دسته مساح و معمار از 14 قوس 1303 تا اواسط فروردین 1304 هَ. ش. کلیه ٔ نقاط شهر را مساحت نمودند.
آب شهر در قرن اخیر: مجرای کرج، قریب نود سال است که موضوع آب تهران نظر اولیای امور را جلب کرده و در هر تاریخ درصدد تهیه ٔ آن بوده اند. در اواسط سلطنت محمدشاه (تقریباً 1255) حاج میرزا آقاسی دو نهر بزرگ از رودخانه ٔ کرج جدا کرده بطهران آورد: یکی نهری که همه جا از دامنه ٔ البرز عبور کرده و از شمال قریه ٔ طرشت گذشته به عباس آباد منتهی میشد و هنوز آثار کرت و مرز درآنجا باقی است و باز هم ممکن است قابل استفاده شود ولی پس از فوت حاج میرزا آقاسی بکلی بی استفاده گردید.دیگری نهری است که همه جا از زیر جاده ٔ کنونی قزوین گذشته و به قریه ٔ یافت آباد میرسد و تا حال دائر است.
بعدها آب مشروب شهر منحصر شد بچند رشته ٔ قنات وقفی و فاضل قنات شاه، و وضع آب طهران بحالت بسیار خرابی درآمد، تاآنکه مرحوم میرزا عیسی وزیر، خطر تشنگی پایتخت را بخوبی احساس کرد و باآنکه وضع مالی او اجازه نمیداد با زحمت قنوات بسیار حفر کرد که هنوز هم باقی و در تصرف اشخاص است و برای هر رشته اسمی گذارده اند.
در اواخر دوره ٔ ناصرالدینشاه چند نفر خارجی امتیاز حفر چاههای آرتزین را گرفته در شمال طهران مشغول حفاری شدند اما در حین کار مته ٔ چاه کنی شکست و بواسطه ٔ نبودن طرق شوسه و اشکالات دیگر پس از تحمل خسارت از تعقیب مقصود مأیوس و منصرف گردیدند. پس از سلطنت ناصرالدین شاه و زمان شاهان دیگر قاجاریه هم اقدامی برای آوردن آب بعمل نیامد.
پس از تشکیل دولت فعلی که پایتخت ایران بمفهوم حقیقی دارای بلدیه ای شد (سال 1300) این مؤسسه در ضمن اصلاحات دیگر تهیه و تنظیم آب شهر را منظور خود قرار داد، از طرفی قنوات موجوده را از چنگال میرابها خارج و با کمی آب امر شرب شهر را صورتی داد و از طرفی درصدد تهیه ٔ آب بمقدار کافی از خارج برآمده، یک نفر مستشار مهندس را مأمور تحقیق و انجام این امر کرد، و او پس از مطالعات زیاد پیشنهاد بنای سد و ایجاد منبع آب در جاجرود را تهیه و تقدیم کرد، و او در این پیشنهاد پیش بینی مخارج آن بالغ بر 1700000 تومان میشد و بعلت فقدان سرمایه و علل دیگر این پیشنهادموقوف ماند، بعدها دوباره بلدیه درصدد تهیه ٔ آب و قوه ٔ برق برآمده، و در سال 1306 هیئتی مأمور مطالعات در بستن سد جاجرود کرد و هیئت مزبور هم نتیجه ٔ مطالعات خود را تقدیم کرد. عملی شدن این پیشنهاد تقریباًچهارصدهزار تومان خرج داشت ولی ممکن بود تا حدود صدوپنجاه هزار چراغ شانزده شمعی به شهر بدهد، از طرفی عایدات سالیانه ٔ این امر هم بطریقی که پیش بینی شده بودتقریباً در حدود پانصدوشصت هزار تومان بود و از همه حیث تکافو مخارج ضروری بلدیه را می کرد، متأسفانه این فکر هم عملی نشد.
سرانجام متعاقب خشکسالی 1306 هَ. ش. و خطر تشنگی، بلدیه تصمیم گرفت بهر زحمت و قیمتی هست آب برای طهران تهیه نماید، و چند تن را مأمور تحقیقات و تفتیشات جدید نمود و آنها پیشنهاد دیگری راجع به حفر مجرای کرج تهیه و تقدیم کردند که موقع قبول واقع و فوراً بموقع اجرا گذارده شد. بند مجرای کرج بالای قریه ٔ سرجوب تقریباً مقابل بیلقان و مظهر آن در طهران، نزدیکی جمشیدآباد واقع است. طول مجرای مزبور 52 کیلومتر است که 20 کیلومتر آن زیرزمینی و 32 کیلومتر دیگر آن روباز است. از اول بند الی انتهای اراضی کلاک که تقریباً 15 کیلومتر است تمام آب کرج از یک نهر روباز بطرف طهران جریان دارد. در انتهای کلاک تمام آب وارد دو مجری میشود که بطور متوازی بفاصله ٔ 25 الی 40 گز از یکدیگر تا مظهر مجری ممتد است از کلاک تا مظهر فقط بین وردآورد و گرم دره و در دامنه ٔ کوههای شمالی قریب 5 کیلومتر از نهر روبازی که به عرض 3 الی 4 گز است جریان دارد و بواسطه ٔ ساختمان چهار دستگاه پل که در مقابل چهار دره روی نهر ساخته شده جلوگیری از ورود سیل در نهر شده و سیلاب کوه از روی این چهار پل بطرف جلگه جاری است.
عمق چاههای هر دو مجری از 4 الی 40 گز میباشد. نشیب مجری در هر گز دو میلیمتر است، مقدار آبی که در هر ثانیه بشهر جاری است بالغ بر یک گز مکعب میشود، در صورتی که لوله کشی شود این مقدار از هر حیث آب شهر را تأمین خواهد نمود.
تا آخر سال 1308 متجاوز از پنجهزار گز از طول این دو مجری بشکل لوله بعرض یک گزبه ارتفاع یک متر و نیم ساخته و طاق زده شده، مخارج این دو مجری و احداث نهرهای روباز و سایر عملیاتی که مستلزم محافظت مجری بوده تا آخر آبانماه 1309 بالغبر 231465920 تومان گردیده است.
محض نمونه مواد محلول در آبهای مشروبی طهران نتیجه ٔ تجزیه ٔ آب شش قنات طهران را ذیلاً مینگاریم:
آب قنات کوثریه فرمانفرما درجه ٔ اول و قابل شرب است.
آب کوثریه که در خانه ٔ فرمانفرما با لوله وارد میشود درجه ٔ دوم و قابل شرب است.
آب صدق السلطنه متوسط است.
آب وزیری خوب نیست.
آب باغ شاه متوسطاست.
آب شاه متوسط است.
موقع و اوضاع طبیعی طهران: طول شرقی طهران "15 و ْ53 و عرض شمالی آن "22 و ْ36 و در دامنه ٔالبرز و در 21کیلومتری قلعه ٔ موسوم به سر توچال واقع شده و در محل فعلی آن سابقاً فرورفتگی بوده که بتدریج بواسطه ٔ رسوبات کوههای شمالی پر شده، و بصورت جلگه ٔ سراشیبی درآمده و هرچه بطرف جنوب نزدیکتر میشویم مسطح تر میشود.
ارتفاع قله ٔ توچال را3840 متر نوشته اند ولی این ارتفاع گردنه ای است که جاده ٔ کاروانی از آن میگذرد در صورتی که در مشرق نقطه ٔ مرتفعتری به ارتفاع 4100 متر و در فصل تابستان قسمت جنوبی آن برف ندارد و با وجود این ارتفاع، خط مقسم المیاه بحر خزر و فلات ایران محسوب نمیشود زیرا که رودهای کرج و جاجرود از شمال آن سرچشمه گرفته و داخل فلات میشوند. شعبه ای از آن کوه در ساحل راست جاجرود بطرف جنوب پیش آمده تشکیل کوه سه پایه را میدهد که در جنوب شرقی طهران رشته ای موسوم به بی بی شهربانو دارد.
ارتفاع طهران از سطح دریا1162 متر ولی قسمتهای جنوبی پست تر و در شمال شهر و نشیب بسیار زیاد و بسرعت ارتفاع پیدا میکند.
آب و هوای آن در تابستان نسبهً گرم، بواسطه ٔ خاک زیاد تا حدی ناسالم ولی فصول دیگر آن خوبست. بعد از شهریور 1320 شهر طهران بیش از حد توسعه یافته و از همه ٔ جهات بر عده ٔ منازل وخیابانهای آن افزوده شده بدانسان که شهر طهران از یک سو به تجریش و از سوی دیگر به شهرری متصل شده است و جمعیت آن برحسب آمارگیری اخیر در حدود یک میلیون وششصد و اندی بوده است اما بیشک ازین اندازه بیشتر است. و رجوع به تهران شود.
تهران
تهران
پارسی تازی گشته تهران