متعفن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
متعفن. [م ُ ت َع َف ْ ف ِ] (ع ص) سخت پوسیده و تباه. (آنندراج). سخت پوسیده و ریسمان تباه گردیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعفن شود.
فرهنگ معین
(مُ تَ عَ فِّ) [ع.] (اِفا.) گندیده، بدبو.
فرهنگ عمید
بدبو، بویناک، گندیده،
حل جدول
بویناک
بوی ناک
بدبو
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدبو، عفن، گندیده، گند،
(متضاد) خوشبو، معطر
فرهنگ فارسی هوشیار
بدبو
فرهنگ فارسی آزاد
مُتَعَفِّن، عفونت پذیرنده، بدبود و گندیده،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.