خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی آقای اشتباه + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی آقای اشتباه باشید، با ما همراه باشید. سریال ترکی آقای اشتباه یک سریال تلویزیونی موفق و پربینندهی کمدی – عاشقانه محصول سال ۲۰۲۰ کشور ترکیه است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ جان یامان در نقش اوزگور آتاسوی، اوزگه گورل در نقش ازگی اینال، گورگن اوز در نقش لونت یازمان، فاطما توپتاش در نقش جانسو آکمان، سوات سونگور در نقش اونال ییلماز، لاله بشار در نقش سویم آتاسوی، جمره گوملی در نقش دنیز کوپاران، سرکای توتونچو (اوزان دینچر)، سارپ جان کورواغلو در نقش سردار اوزتورک، تایگون سونگار در نقش سونر سچکین، فری بایجو گولر در نقش نوین ییلماز، اجه ایرتم در نقش گیزم سزر، امره ارن در نقش آنیل چلیک، کیمیا گوکچه آیتاچ در نقش ایرم دوآن.
خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی آقای اشتباه
وقتی شب می شود، ازگی طبق قراری که با دخترها داشته به رستوران لاگابیا می رود و منتظر دوستانش می ماند. از طرفی، دنیز در محل کارش مشغول جمع کردن وسایلش است تا به رستوران برود اما همکار و رقیبش با کنایه در مورد این که تمام شب را آنجا کار خواهد کرد تا ترفیع را بگیرد حرف می زند و دنیز برای اینکه میدان را برای او خالی نکند، به ازگی زنگ می زند و قرار را کنسل می کند. ازگی هم به جانسو زنگ می زند تا خودش را برساند و جانسو تا پایش را از در خانه بیرون می گذارد با لونت، دوست پسرش روبرو می شود. لونت وارد خانه می شود و می گوید: «به نظرت حالا که دختر خاله ت قراره با تو اینجا زندگی کنه، من کمتر میتونم ببینمت؟! اما ما بیرونم زیاد نمیتونیم بریم بیرون… » جانسو می گوید: «عشقم ما یه ساله با همیم و هنوز هم به خاطر دخترت پنهونی همو میبینیم. به نظرت وقتش نرسیده دیگه رابطمونو علنی کنیم؟ » لونت با ناراحتی ساختگی می گوید: «اما من منتظر شرایط و وقت مناسبشم. »
و بعد از جانسو می خواهد قرارش را کنسل بکند تا شب را با هم بگذرانند و جانسو هم با ذوق زیاد قبول می کند. ازگی در لاگابیا منتظر دوستانش است که متوجه می شود کسی در انجا از دوست دخترش خواستگاری می کند و وقتی بیشتر دقت می کند متوجه می شود که آن شخص سونر است که مقابل دوست دخترش زانو زده و پیشنهاد ازدواج می دهد. ازگی با دیدن این صحنه ناراحت و عصبانی می شود و همان موقع هم پیامی از جانسو دریافت می کند که نمی تواند خودش را برساند. ازگی هم از جایش بلند شده و پشت بار می نشیند و مدام زیر لب به سونر و رابطه شان لعنت می فرستد. اوزگور متوجه او می شود و ازگی هم مدام از او می خواهد تا لیوانش را پر بکند. تا اینکه آخر شب می شود و ازگی از شدت مستی بیهوش می شود. اوزگور به ناچار مجبور می شود او را همراه خود به هتل ببرد و ازگی را روی تخت بگذارد. کمی بعد ازگی چشمانش را باز می کند و شروع به گریه می کند و از اوزگور می پرسد: «به نظرت من خیلی زشتم؟ » اوزگور با دلسوزی کنار او می نشیند و می گوید: «تیپ من نیستی. اما خوشگلی.. خودتی و این از همه چیز مهم تره و باعث میشه خاص باشه… »
ازگی تحت تاثیر حرف های او نزدیک اوزگور میشود و او را می بوسد و بعد همانجا دوباره خوابش می برد! اوزگور از حرکت او تعجب می کند… صبح ازگی چشمانش را باز می کند و اوزگور را می بیند که در حمام است و پیش خودش فکر می کند حتما اوزگور از او سواستفاده کرده اما بعد به یاد می آورد که خودش بوده که اوزگور را بوسیده و با خجالت از هتل بیرون می زند. اوزگور به رستوران می رود و به اوزان می گوید که دختر دیشبی حسابی برایش دردسر درست کرده و انگار انتقام تمام پسرانی که اذیتشان کرده را از او گرفته و در این مورد مدام غر می زند. ازگی تمام فکرش پیش دیشب مانده و جانسو هم از راه می رسد و از او می خواهد که برای اخر هفته اماده باشد تا به کلوبی که لونت و سردار آنجا عضو هستند بروند و حسابی خوش بگذرانند. ازگی زیاد مایل به این کار نیست که همان موقع سردار به او زنگ می زند و می گوید که شماره اش را از پرونده ی بیمارستان برداشته و فقط میخواسته حالش را بپرسد! جانسو هیجان زده می شود و به ازگی می گوید مطمئن است که سردار از او خوشش امده. ازگی وسایلش را از خانه جمع می کند و در اخر هم روی دیوار خانه با اسپری می نویسد: کثافت تا دلش کمی خنک بشود و بعد به خانه ی جانسو می رود تا وقتی که خانه ی مناسبی پیدا بکند پیش او بماند. از قضا همسایه ی کناری جانسو، اوزگور است و تراسشان با هم مشترک است.
همان شب هم اوزگور با یشیم در خانه اش قرار می گذارد و ازگی تا صبح با شنیدن صدای خنده و شادی انها عصبی می شود. صبح اوزگور وقتی که یشیم در آغوشش است از خواب بیدار می شود و به حمام می رود. همان موقع شیما، دختر قبلی در خانه ی اوزگور را می زند که یشیم در را باز می کند و شیما عصبانی شده و یشیم را به زور از خانه بیرون می کند و بعد خودش دنبال اوزگور می گردد. اوزگور از ترس شیما از طریق تراس وارد خانه ی جانسو می شود و همان موقع هم ازگی از حمام بیرون می آید و با دیدن اوزگور می ترسد و حوله از دورش رها می شود و ازگی دستپاچه از او می خواهد که نگاهش نکند. بعد هم وقتی تازه متوجه می شود که اوزگور همان بار من کافه لاگابیا که شب را با او گذرانده است، سعی می کند او را بیرون بکند اما اوزگور از او خواهش می کند که شیما را دست به سر بکند و ازگی با منت قبول می کند و به شیما می گوید که لیاقت او خیلی بیشتر از پسرهای کثافتی مثل اوزگور است و او را راهی می کند!