خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۳۱ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو 

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۳۱ سریال ترکی عشق از نو 

در خانه شوکت، او از اینکه فاتح اجازه داده که زینب در شرکت مریم کار کند با او دعوا میکند. فاتح با درماندگی میگوید که زینب خودش خواسته به آنجا برود. سپس از اینکه شوکت او را مدام درکثر پنهان کاری و دروغ میکند گله میکند و میگوید نمیخواهد بیش از این به زینب دروغ بگوید. در شرکت، زینب در اتاق خود مشغول کار است که صدای داد و بیداد می شنود. او متوجه می شود که یک مرد، در حال داد زدن سر یک خانم است . زینب مداخله کرده و با آن مرد دعوا میکند و میگوید که او حق ندارد سر یک زن داد بزند. آن مرد که مشخص است فرد مهمی است، با عصبانیت آنجا را ترک میکند. آیفر پیش یادگار می رود و با گریه میگوید که کسی سر قرار نیامد و با غرور او بازی شده است. یادگار سعی دارد او را دلداری بدهد و میگوید که شاید طرف مقابل با دیدن او از دور حس کرده که لیاقت او را ندارد. هنگامی که زینب میخواهد به خانه برود، از پشت در اتاق مریم متوجه می شود که شخصی که با او دعوا کرده بود، قرارداد میلیون دلاری خودش با شرکت مریم را فسخ کرده است. زینب با شنیدن این حرف شوکه شده و داخل اتاق می رود و پیش مریم ابراز شرمندگی میکند. مریم میگوید که او مقصر نیست و هیچ ایرادی ندارد. با این حال زینب به شدت ناراحت می شود و عذاب وجدان میگیرد. او شب در خانه ماجرا را برای فاتح تعریف میکند و فاتح او را دلداری میدهد.

اورهان به همراه سلین به جشن تولد دوست او در کلوپ می رود. او از اینکه دوستهای پسر سلین با او راحت و صمیمی هستند عصبی شده و با سلین بحث میکند. سپس با یکی از پسرها که اصرار به رقص با سلین دارد، دعوا میکند و او را کتک می زند. هنگامی که آنها از تولد برمیگردند، ابتدا از یکدیگر دلخور هستند، اما سپس آشتی میکنند. روز بعد، زینب تصمیم می‌گیرد که بخاطر شرکت، با احسان، آن مردی که قرارداد را فسخ کرده بود قرار نهار بگذارد تا با عذرخواهی از او، قرارداد را دوباره به جریان بیندازد. او قبل از رفتن به فاتح میگوید که روز گذشته فرهاد را در شرکت مریم دیده است. فاتح مشکوک شده و به شرکت مریم می رود تا درباره آمدن فرهاد سوال کند. او متوجه می شود شرکتی که فرهاد برای قرض گرفتن پرداخت بدهی ها معرفی کرده بود، شرکت مریم بوده است. زینب سر قرار با احسان می رود. او بابت رفتار دیروز از احسان معذرت خواهی میکند. احسان با خوشرویی از لو می‌پذیرد و سپس سعی دارد با محبت کردن به زینب نزدیک شود و درخواست دیگری از او بکند. زینب به شدت عصبانی شده و با لیوان به سر احسان میکوبد و او بیهوش می شود. زینب را به کلانتری می برند. فاتح و مریم با شنیدن این خبر سریع به کلانتری می روند. در کلانتری، پلیس مقابل مریم میگوید که طبق استعلام مشخصات زینب او مجرد است و فاتح همسر او نیست.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا