خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۳۸ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۳۸ سریال ترکی عشق از نو

کامل و جواد به قصابی می رود و آن پسر خوشتیپ را می بینند. جواد جلو رفته و برای او خط و نشان میکشد و او را به خاطر خواستگاری کردن از شاهزمیت تهدید میکند. آن پسر متعجب شده و میگوید که شاهزمیت را نمی شناسد و او اصلا قصد ازدواج ندارد. جواد خوشحال شده و به همراه کامل بیرون می آید. مریم و یادگار در خانه نشسته و مشغول صحبت می شوند. مریم برای یادگار ماجرای علت رفتنش را تعریف میکند. یادگار ناراحت شده و تازه می فهمد که چرا مریم آنها را ترک کرده بود و به او حق میدهد و او را درک میکند. خرید زینب و فاتح تمام شده و آنها به سمت خانه شوکت می روند تا زینب دستور پخت غذایی را از یادگار بپرسد. شوکت با دیدن ماشین زینب شوکه و هول می شود. یادگار وقتی می فهمد که زینب آمده است، فوری مریم را به اتاق می فرستد. مریم با دیدن شوکت داخل اتاق شوکه می شود و از اینکه در اتاق پنهان شده با او بحث میکند. الیف سو در اتاق خود مشغول فکر کردن برای پیدا کردن راه حلی است تا به کیف مریم دسترسی‌ پیدا کند.
همان لحظه یادگار وارد اتاق او شده و کیف مریم را به الیف سو میدهد تا زینب آن را نبیند. الیف سو بابت این قضیه خوشحال می شود و نامه را پیدا میکند. زینب و فاتح داخل می روند و زینب به رفتارهای یادگار مشکوک می شود. فاتح به اتاق رفته و با دیدن مریم و شوکت شوکه می شود و بیرون می آید و سریع بهانه ای می آورد تا زینب را از آنجا ببرد. بعد از رفتن زینب، مریم کیف خود را گرفته و از آنجا می رود. سپس الیف سو پیش شوکت می آید و نامه را به او میدهد. شوکت با خواندن نامه متوجه می شود که مریم نامه ای برای زینب نوشته و حقایق را به او گفته است. شوکت عصبانی شده و با مریم تماس میگیرد و با او قرار میگذارد. او با مریم بخاطر نامه دعوا میکند.مریم میگوید که آن نامه را قبل توافقشان نوشته بود و قصد نداشته به زینب بدهد. همان لحظه یک نفر با شوکت تماس گرفته و خبر میدهد که فاتح، از فردی به نام جمال که فردی پر نفوذ است برای کاری کمک خواسته است. شوکت با فاتح تماس میگیرد و بابت این قضیه بحث میکند.

فاتح از اینکه مصطفی برای پیدا کردن شخصی که آنها را تهدید میکند سراغ جمال رفته و باعث لو رفتن آنها پیش شوکت شده، دعوا میکند. فاتح به دروغ به شوکت میگوید که ارتان، دوست پسر سابق سلین بوده که مزاحم او شده بوده است. شوکت عصبی می شود و پیش اورهان می رود و از او می‌خواهد سلین را به خانه آنها بیاورد تا پیش خودش باشد. فادیک حاضر شده تا برای تحصیل به شهر دانشگاهی خود برود. آیفر با گریه و ناراحتی او را بدرقه میکند. هنگامی که فادیک به ترمینال می رسد، مته نیز آنجا می آید. او قبل از رفتن فادیک به او ابراز علاقه میکند. فادیک خوشحال می شود. فاتح به خانه رفته و ماجرای شوکت را برای زینب و سلین تعریف میکند و از سلین میخواهد مقابل شوکت نقش بازی کند و سپس او را قانع کند تا به خانه شوکت نرود. سلین و زینب و فاتح به خانه شوکت می روند و منتظر او هستند تا بیاید. شوکت به خانه می آید و قبل از اینکه سلین بخواهد چیزی بگوید، شوکت یا عصبانیت میگوید که همه چیز را فهمیده است .

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا