خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۵۷ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۵۷ سریال ترکی عشق از نو

اورهان تا شب در اتاقک میماند و وقتی که همه می‌خوابند، به کمک مصطفی داخل خانه می رود. گونای خدمتکار خانه او را در راهرو می بیند و میترسد و جیغ می کشد. همه ای صدای جیغ بیرون می آیند. اورهان سریع به سمت اتاق سلین می رود و آنجا پنهان می شود. وقتی سلین به اتاق می رود اورهان را می بیند و آنها از دلتنگی یک یکدیگر را بغل میکنند. سپس کمی بعد به خانه برمی‌گردد. صبح در خانه شوکت، گوشی فادیک زنگ خورده و خاله او میگوید که حال مادرش زیاد خوب نیست. فادیک تصور میکند که مادربزرگش مرده است و آیفر با شنیدن این خبر شروع به گریه و جیغ و داد میکند. همه بیدار شده و به اتاق آنها می روند. خاله فادیک از پشت تلفن میگوید که اتفاقی نیفتاده و مادر آیفر فقط کمی ناخوش است و وقتی خبر بی خانه شدن آیفر را شنیده میخواهد او را ببیند. آیفر به خودش آمده و بقیه نیز از اینکه بی دلیل ناراحت شده اند کلافه می شوند. آیفر پیشنهاد میدهد که همگی با هم به روستای آنها بروند تا آنجا را نیز بگردند و آب و هوایی تازه کنند. جوان ها قبول میکنند و قرار میگذارند همگی با یک ون بروند. در خانه جواد و کامل و اتهم مشغول خوردن صبحانه هستند و به نقشه گنج نگاه میکنند. آنها از زبان نقشه سر در نمی آورند.

اورهان با سلین تماس میگیرد و میگوید‌ که همگی قرار است به روستا بروند و دلش برای او تنگ می شود و از اینکه سلین همراه آنها نیست ناراحت است. فادیک نیز پیش مته می رود و از او میخواهد همراهشان بیاید اما مته میگوید‌ که در روستای حضور او صورت خوشی ندارد و نمی‌تواند بی نسبت همراه او بیاید. مصطفی پیش فهمی آمده و از او مرخصی می‌گیرد . بچه ها به همراه آیفر به سمت روستا حرکت میکنند. در مسیر آنها برای غذا خوردن نگه میدارند. کمی بعد مصطفی پیش آنها آمده و سلین از ماشین پیاده می شود. اورهان از دیدن او غافلگیر و خوشحال می شود. در خانه فهمی از اینکه سلین بی خبر بیرون رفته عصبی است و مدام با او تماس میگیرد اما سلین جواب نمی‌دهد. مقدس عصبی است و میگوید که حتما آنها دخترشان را نیز دزدیده اند. سلین به اصرار اورهان جواب میدهد و میگوید که پیش فاتح آمده و برای دیدن برادرش از کسی اجازه نمیخواهد و آنها نمی‌توانند جلوی او را بگیرند.

آنها به روستا می رسند و به خانه خواهر آیفر می روند. در خانه شوکت ، او به یادگار و مریم میگوید که برای شام بیرون بروند. یادگار برای اینکه شوکت و مریم تنها باشند، بهانه می آورد و از آنها میخواهد که با هم به رستوران بروند. در خانه فهمی سر میز شام مقدس از اینکه در مورد زینب حق با او بوده خوشحال است. گلسوم عصبی شده و میگوید این برای او پیروزی نیست و شکست محسوب میشود زیرا خودش بچه هایش را از دست داده است. او از سر میز بلند شده و به اتاقش می رود. فهمی نیز کلافه شده و از سر میز بلند می شود. مقدس بی اهمیت به آنها به غذا خوردن خود ادامه میدهد و از وضعیت موجود راضی است.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
اوزرا
اوزرا
3 سال قبل

پیشوا(پیش+وا)پیش مثل پیشدستی.پیشمان.پیشمانیه.(حروف گچپژدرعربی و فارسی وجودندارد.ومخصوص زبان تورکی است).وهر کلمه ایی آخرش وا داشته باشد.تورکی است.مثل هیوا(به).نینوا.نوا.بینوا.شیوا.داوا(دوا).دووا(دعا).دااوا(دعوا).سوا(جداکردنی).یاوا(یاواش.یواش).ماوا(پناهگاه)یوا(اووا.لانه)روا.ناروا.کوا(نام روستایی در گی لان).قووا(قوت.قوی.قدرت عربی از فعل قودورماق تورکی گرفته شده است)ساوا(ساواش).لاوا(لاواش).لوا.

دکمه بازگشت به بالا